ادامه تحصیل بدم یا نه؟

با ادامه تحصیل چه کار کنم؟

حدود یک ماهی می شد که پریسا تصمیم به ادامه تحصیل در رشته ارشد معماری گرفته بود. او سه سال قبل با شادی تمام از دانشگاه با مدرک لیسانس فارغ التحصیل شده بود. یک سال بعد ازدواج کرد و تصمیم گرفت تا کاری نیمه وقت پیدا کند. به همین خاطر عموجانش زحمت کشیدند و پریسا را به دوستش که صاحب یک شرکت بود معرفی کردند. راستش توی شرکت بخش کوچکی از کارهای حسابداری را انجام می داد.

کم کم داشت به این کار عادت می کرد که یک روز توی خیابان سر و کله دوست دوران دانشگاهش پیدا شد. بعد از کلی احوال پرسی، پریسا متوجه شد که دوستش دوره فوق لیسانس تمام کرده و آماده شده که دکتری بخونه. وقتی کلمه فوق لیسانس و دکتری از زبان دوستش خارج شد حالش منقلب شد. چرا من نتونم دکتری بگیرم؟ وای که چقدر باکلاس می شه که بهم بگن دکتر، تازه می تونم استاد دانشگاه هم بشم، اون موقع همه حسرت من را می خورند، تازه می تونم یه کار خوب هم پیدا کنم و حقوق خوبی داشته باشم. غرق در افکار خودش بود که متوجه شد داره خداحافظی می کنه. آنقدر توی فکر بود و هیجان داشت که نفهمید چطور به خونه رسید.

آغاز سردرگمی؛ ادامه تحصیل بدم یا نه؟

سردرگمی در ادامه تحصیل

شب که شد حدود یک ساعت با همسرش صحبت کرد. اینجا بود که بین دو راهی قرار گرفت. همسرش تقریبا مخالفت این کار بود. دلایلی هم می آورد این بود که توی این شرایط بخوایم شهریه دانشگاه بدیم یه مقدار سخت هست و البته اگه بخوایم بچه دار بشویم چی؟ حالا بقیه که مدرک گرفتن چه کار کردند که ما بخوایم ازش استفاده کنیم؟ اگه بخوایم بریم سرکار بعد از اون هم بخوای درس بخوبی یه مقدار سخت چون هم خودت خسته می شی و هم نمی تونیم زیاد پیش هم باشیم و احیانا مسافرت بریم، و …

پریسا برای هر کدام از سوالات پاسخی داشت مثلا اگه دانشگاه دولتی قبول بشه دیگه نیازی به شهریه نیست. و اگه دوسال دیرتر بچه دار بشن می تونه ارشدش را بگیره و …اما از ته دل دچار شک و تردید. تازه داشت به کاری که توی شرکت انجام می داد مسلط می شد و حتی قول پست بالاتر و حقوق بیشتر هم بهش داده بودند.

سوال دیگری هم که ذهنش را در باره ادامه تحصیل مشغول کرده بود این بود که آیا به کارم که یک سال براش زحمت کشیدم لطمه نمی خوره یا باید رهایش کنم؟ سوال دیگری که بسیار آزارش می داد این بود که آیا معماری ادامه بدم و یا این که ارشد را مدیریت بخوانم؟ چون علاقه زیادی هم به مدیریت داشت. اگه تعییر رشته بدم دیگران در مورد من چی فکر می کنن؟ آیا می تونم توی این رشته جدید موفق بشم؟

تقریبا یک ماه عمیقا در فکر بود اما هر چه بیشتر مشورت می کرد نتایج متفاوت دیگری می گرفت و هر کس به سلیقه خود به پریسا درباره ادامه تحصیل نظر می داد. گاهی وقت ها به شدت تصمیم می گرفت که بره و چندتا کتاب بخره و شروع به خواندن کنه و بعضی موقع ها هم ته دلش خالی می شد. انگاه این دوراهی پایانی نداشت. تصمیم گرفت از یک مشاور کمک بگیرد.

نظر مشاور درباره ادامه تحصیل

وقتی پریسا در اتاق مشاوره بود همش باخودش فکر می کرد که چی می خواد بهم بگه. این که ادامه تحصیل بدم یا نه و از نظر مشاور کدام گزینه بهتر است؟ اما مشاوره کارش را بهتر از این حرف ها بلد بود که بخواد با یک برو یا نرو، تصمیم نهایی را برای پریسا بگیره و یا با گفتن صرفا چند تا مزایا یا معایب، راه را برای او روشن کنه.

کاری که مشاور انجام داد شاید سخت بود اما منجر به یک تصمیم درست و به دور از پشیمانی در آینده می شد. مشاور کارش را با سوال آغاز کرد و پاسخ ها را به پریسا واگذار کرد. این سوالات عمیق باعث می شد که پریسا تصمیم گیری سطحی نکند و بتواند افکار پراکنده خود را بهتر متمرکز کند. توصیه بسیار مهم مشاور این بود که حتما پاسخ ها را در یک وقت مناسب که آزادی عمل بیشتری دارد روی یک برگه کاغذ بنویسد چون نوشتن تا فکر کردن بسیار تفاوت دارد و نتیجه بهتری حاصل می شود. سوالات از این قرار بود:

سوالات مشاور درباره ادامه تحصیل

سوالات ادامه تحصیل

  • فکر می کنی خودت را چقدر می شناسی؟ 

پریسا جا خورد و تقریبا غافل گیر شده بود. با کلی زحمت چند تا پاسخ دست و پا شکسته داد. انگار تا حالا همه را شناخته بود به جز خودش. مشاور با لبخندی به او گفت که شما اولین نفری نیستید که پاسخ این سوال برایتان دشوار است. این سوالات فقط برای ادامه تحصیل نیست بلکه توی تمام تصمیمات زندگی می تونه بهت کمک کنه. بنابراین توصیه می کنم که اول کمی خودت را بیشتر بشناسی، این که چه نقاط قوت و ضعفی داری؟ آیا پول برات مهم تره یا کلاس کاری؟ وقتی مشاور قیافه بهت زده پریسا را دید بهش توصیه کرد که در این رابط بیشتر مطالعه کند تا بعد به این سوال پاسخ دهد.

  • رسالت و هدف زندگی شما چیست؟

تقریبا پریسا به این مدل سوالات عادت کرده بود. هنوز در فکر سوال اول بود که یه سوال دیگر هم پرسیده شد. این که رسالت زندگی شما چیست و قراره توی این دنیا به چی برسی؟ آیا می خواهی به جامعه کمک کنی و با ادامه تحصیل چیزی را عوض کنی یا صرفا برای نمایش جلو دیگران و گرفتن مدرک و حتی افزایش چند صد هزار تومانی حقوق هست؟

  • آیا ترتیب ارزش های خودت را می دانی؟
مشاور ادامه داد؛ تقریبا تمام رفتار و تصمیماتی که در طول روز می گیریم ناشی از ارزش هایی هست که در طول زمان در ما شکل گرفته است. برای تصمیمات ساده ای مثل رفتن به رستوران یا مهمانی می تونیم سریع تصمیم بگیریم. اما مسئله این هست که در تصمیمات دشوارتر مثل مورد شما یا این که خارج از کشور برم یا نه را نمی توان بدون ترتیب بندی ارزش های شخصی بدست آورد.
 مثلا فردی که ارزش خانواده و یا آرامش برایش خیلی مهم هست نمی تواند در خارج از کشور ادامه تحصیل کند مگر یک “چرایی” بزرگ برای خودش یافته باشد که بتواند بر سختی دوری از خانواده غلبه کند.
حدودا با پرسش و پاسخ هایی که رد و بدل شد حدود 40 دقیقه گذشت. پریسا احساس می کرد کارش سخت تر از زمانی شده که هنوز پیش مشاوره نیامده بود. اما خوشحال بود که با تفکر عمیق و مطالعه نه تنها در این مورد می تواند تصمیم مناسبی بگیرد بلکه در آینده هم می تواند با این روش راه حل تصمیمات سخت تر دیگری را نیز پیدا کند.

جدول تی یا T رسم کن

توصیه دیگر مشاور این بود که بعد از تفکر، برای جمع بندی نهایی یک برگ کاغذ سفید بردار و روی آن یک خطی شبه T بکش. سمت راست آن مزایای ادامه تحصیل و سمت چپ معایب آن را بنویس و به هر کدام نمره بده، در انتها ببین که کدام نمره بیشتری کسب کرده اند. مثلا مزایای ادامه تحصیل این هست که می توانم از شرکت(البته در صورت نیاز) حقوق بیشتری دریافت کنم و معایبش این هست که نمی توانم وقت زیادی با همسر و یا دیگران داشته باشم. به همین صورت زیر معایب و مزایا هر چه که به ذهنتان می رسد را یادداشت کنید. در انتها می تواند دید خوبی به شما برای تصمیم گیری بدهد.

مشاور در پایان یک جمله کلید گفت:
سعی کنید همیشه بهترین خودتان باشید و به جای تبدیل شدن به دیگران، تلاش کنید بهترین نسخه خودتان پیدا کنید.
دوستان عزیر شما اگر جای مشاور بودید چه توصیه ای برای پریسا داشتید؟ آیا تجربه ای دارید که بتواند به پریسا کمک کند؟
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.