چگونه استعدادهای خود را بشناسیم ؟
تا همین چند سال پیش و شاید الان وقتی اسم استعداد میآمد ذهن افراد بیشتر میرفت سراغ سه تا رشته تحصیلی ریاضی، تجربی و انسانی. در واقع استعدادیابی به شیوهای کاملا ساده در جریان بود و هر فردی از بقال سر کوچه، پدر و مادر، خان دایی و مشاوره مدرسه همه میتوانستند به ما بگویند که چگونه استعدادهای خود را بشناسیم و همه در واقع از یک شیوه ساده استفاده میکردند و آن هم این بود که با یک نگاه به نمرات کارنامه مدرسه به شما میگفتند که شما در کدام زمینه استعداد داری و باید چه رشتهای را مطالعه کنید. اگر باور ندارید میتوانید سرگذشت من را مطالعه کنید و دوباره این متن را ادامه دهید.
اما الان شرایط تغییرکرده و تقریبا به این نتیجه رسیدیم که بابا آن چیزی که به ما میگفتند به عنوان استعداد تجربی، ریاضی یا انسانی و یا هر استعداد دیگر اشتباه بود. الان افراد زیادی هستند که کاملا نامرتبط در کاری مشغول هستند مثلا برخی از مجریان مطرح تلوزیون که رشته مهندسی خواندهاند و یا فوتبالیستی که هنرپیشه است و یا …
حال سوال اینجاست که چگونه استعدادهای خود را بشناسیم و به کار گیریم؟ اگر کمی با من همراه باشید داستان استعداد را برای شما خواهم گفت. اما قبل از آن با سه واژه که معمولا با هم اشتباه گرفته میشود کمی به صورت علمی آشنا شویم تا درک بهتری داشته باشیم.
برخی از این موارد در فیلم آموزشی کشف نابغه درونیا همان راهنمای استعدادیابی گفتم ولی خوب هست که اینجا نیز مطرح شود.
استعداد، علاقه و مهارت با هم چه تفاوتی دارند؟
یکی از مواردی که در استعدادیابی رعایت نمیشود و باعث میشود ما نتوانیم استعداد خود را بشناسیم این هست که این سه واژه یعنی استعداد، علاقه و مهارت با هم اشتباه گرفته میشود. حال بیایم این سه کلمه را بشتر بررسی کنیم تا درک عمیقتری نسبت به استعداد پیدا کنیم.
استعداد همان چیزی هست که وقتی به دنیا میآییم در مغز شکل گرفته است. اما نگران نباشید تا ادامه موضوع را توضیح دهم. در واقع استعداد ما مثل یک دانه هست که پتانسیل تبدیل شدن به چیزی را داریم مثل دانه گندم یا دانه سیب. اما ما انسان هستیم و دقیقا نباید خودمان را با دانه مقایسه کنیم و این یک مثال بود تا بخشی از ماجرا جا بیافتد.
اگر با این جمله مشکل دارید که استعداد ما در زمان تولد با ما هست و حس خوبی ندارید به این خاطر هست که احتمالا شما ازاستعدادهای خود بیخبرید و احساس می کنید که استعداد خاصی ندارید و به این نتیجه می رسید که فردی هستید که باید با همین وضعیت باید بسوزید و بسازید. اما هر فردی به اندازه کافی از استعدادهای خدادادی پر شده است که بتوانید خوشبختی، ثروت و احساس خوب را تجربه کند و این ما هستیم که بی خبر از گنجی که در درون داریم ناامید دنبال نقشه گنج در بیرون خودمان هستیم و دائم احساس می کنیم که ما هیچ استعداد خاصی نداریم. پس ما در درون خود استعدادهایی داریم اما باید بدانیم که چگونه استعدادهای خود را بشناسیم و این وظیفه ما هست.
اما علاقه چیست؟ و چه تفاوتی با استعداد دارد؟ علاقه در واقع یک نوع احساس قلبی هست که در وجود ما شکل می گیرد و شاید در راستای استعداد ما باشد و شاید هم خیر. مثلا شما در یک کنسترت موسیقی شرکت می کنید و بعد از آن به شدت احساس می کنید که به خوانندگی علاقه پیدا کردهاید و یک احساس خوبی در قلب خود دارید. اما آیا خوانندگی واقعا جزء استعداد شما هست؟ البته منظور فعلا این نیست که قضاوت کنم و بگویم شما می توانید تبدیل به یک خواننده شوید یا خیر بلکه می خواهم تفاوت آن را با استعداد بگویم.
بنابراین علاقه جنسی جدا از استعداد دارد و البته در تعیین موفقیت یک فرد نقش بسیار اساسی دارد و اگر علاقه تبدیل به اشتیاق سوزان شود و ادامه دار باشد احتمال به موفقیت رسیدن فرد چند برابر خواهد شد.
و اما برویم سراغ مهارت و بدانیم که مهارت چیست؟ مهارت از تکرار و تکرار انجام کاری حاصل می شود و فرد می تواند بعد از تکرارهای زیاد در آن کار مهار شود و ربطی به استعداد هم ندارد.
چند وقت پیش برای تعمیر ماشین سراغ مکانیکی رفتم که مهارت خوبی در تعمیر ماشین داشت. ماشین را در جای مناسب پارک کردم و آقای مکانیک سراغ ماشین رفت و با مهارت خوبی شروع به باز کردن پیچ های قسمت مربوطه کرد یعنی هر فردی نگاه می کرد مشخص بود که نسبت به دیگران خیلی سریعتر و با روش جالبی کارش را انجام میداد. به مکانیک گفتم که واقعا در کارخودت خیلی مستعد هستی. سرش را از ماشین بالا آورد و با لبخندی گفت این حاصل 15 سال پیچ باز کردن هست و من تا چند سال حتی سادهترین کارها را با سختی انجام میدادم.
بنابراین این فرد با تلاش به مهارت رسید بود. نکته مهم این هست که فردی که در کاری استعداد داشته باشد در کمترین زمان ممکن و با کمترین تمرین به نتایج بهتری نسبت به کسی که در آن کار استعداد ندارد می رسد. مثلا دو برادر دو قلو در شرایط یکسان نزد استادی شروع به یادگیری پیانو می کنند. بعد ازدو ماه برادر اول خیلی بهتر و زیباتر می تواند پیانو بزند در صورتی که برادر کوچکتر با تمرین دوبرابر تقریبا می تواند به اندازه برادر بزرگتر پیانو بنوازد. می توان گفت که در حالت یکسان برادر اول استعداد بیشتری در نواختن موسیقی با پیانو دارد.
در مثال بالا اگر روزی برادر کوچکتر بتواند خیلی بهتر از برادر بزرگتر پیانو بنوازد نشان دهنده این هست که با تمرین و تکرار زیاد به مهارت رسیده است و این هست تفاوت استعداد و مهارت.
استعداد و مهارت در مغز ما چطورهستند؟
به صورت ساده در مغز همه ما هزاران رشتههای عصبی به نام نورون های عصبی وجود دارد که از یک نقطه به نقطه دیگر وصل شده اند. هر اتصال یک کاری انجام می دهد. مثلا برخی رشته های عصبی که از یک نقطه به نقطه دیگر وصل شده اند مسئول راه رفتن ما هستند و هنگام راه رفتن فعال می شوند. برخی دیگر مسئول شنیدن و برخی دیگر مسئول دیدن هستند.
حال زمانی که ما به دنیا می آییم برخی از این سیم کشی ها وصل هست که ما به آن استعداد می گوییم و برخی نقاط هنوز به هم وصل نیستند. زمانی که ما یک کار را بارها و بارها انجام می دهیم باعث می شود که مغز دو نقطه را به هم وصل کند و هر چه بیشتر این کار را انجام دهیم این رشته متصل شده ضخیم و ضخیم تر می شود و ما مهارت بالاتری را پیدا می کنم و کار به سادگی پیش می رود مثل مهارت راه رفتن یا مهارت رانندگی.
اما نکته جالب اینجاست که اگر ما استعدادهای خود را بشناسیم می توانیم در راستای همان استعداد مهارت کسب کنیم و این یعنی سیم کشی بین دو نقطه که در واقع همان استعداد ما بود با تمرین ضدربدر دو، سه و .. می شود و در زمان کمتر می توانیم نتیجه بیشتری بگیریم. در واقع به جای این که یک مسیرعصبی را از اول بسازیم همان مسیر عصبی ساخته شده در مغزمان(استعداد) را ضخیم و ضخیم تر می کنیم. مثل شکل زیر:
فرض کنید تصویر بالا مغز فردی هست که می خواهیم تحیلیل کنیم (بیچاره آن فرد 🙂 ). خطوط قرمز استعداد ذاتی فرد هست و خطوط سبز مهارتهایی هست که کسب کرده. این فرد در یک زمینه در راستای استعداد خود عمل کرده است و آن جایی هست که خط سبز و قرمز روی هم قرار داردند و احتمال این فرد در این زمینه تبدیل به یک نخبه شده است و احتمالا پول پارو می کند 🙂 . (البته احتمالا هنوز خیلی چیزها نیاز دارد که یاد بگیرد.)
حال چگونه استعدادهای خود را بشناسیم ؟
همه اینها را گفتم که درک روشنی از استعداد داشته باشیم. اما برویم سراغ سوال اصلی شما یعنی چگونه استعدادهای خود را بشناسیم ؟
در اینجا سوالاتی مطرح میکنم که دوست دارم واقعا در اوقات تنهایی واقعا به آن فکر کنید و بارها از خودتان بپرسد و پاسخ آن را یادداشت کنید. این سوالات سرنخهایی از وجود استعداد در برخی از کارها به شما میدهد.
چه کاری هست که راحت و عالی انجام میدهید؟
چه کاری هست که مورد تحسن دیگران واقع شدهاید؟
معمولا در چه کارهایی از شما مشورت گرفته میشود؟
البته باید چند اقدام عملی هم انجام دهید تا شناخت بیشتری از استعدادهای پنهان خود کسب کنید چون ممکن است شما استعدادی داشته باشید که هیچ گاه از آن باخبر نشوید مگر این که:
خودتان را در معرض کارهای گوناگون قرار دهید و حداقل تست کنید.
در نمایشگاهها و جاهای جالب شرکت کنید شاید ایدهای به ذهنتان برسد که جزو استعداد شما باشد.
فیلمهای مستند مربوط به مشاغل گوناگون ببینید. احتمالا وسوسه می شوید که یکی از آن ها را تست کنید.
همچنین میتوانید فیلم کشف نابغه درون را نگاه کنید تا با انجام برخی تستها و توضیحات تخصصی از استعدادهای خود بیشتر باخبر شوید و از هدر رفتن زمان و انرژی برای شما جلوگیری شود. در اینجا بخشی از این فیلم را مشاهده کنید: