فرصت موفق شدن ندارم؟!
طرح پرسش از طرف یکی از اعضا در مورد نداشتن فرصت موفق شدن
عرض سلام
تشکر از وب سایت خوبتون و مقالات مفید و کاربردی که انتشار می دهید. سوالی که داشتم از خدمت شما این هست که من سالهاست که توی ذهنم تصمیم دارم که توی حوزه کاری خودم فرد موفق و تاثیر گذاری بشم. اما هر سال که جلوتر میروم ناامیدتر می شوم چون زمانم کمتر و مشغله کاری بیشتری برایم پیدا می شود و فرصت موفق شدن برایم کمتر می شود. یک زمان فقط کار بود، بعد خانواده و الان هم دو فرزند دارم و بایست برایشان زمان بگذارم. از طرفی باید کار بیشتری انجام بدم تا بتوانم مخارج خانواده را به خوبی تامین کنم.
در واقع هر چه جلوتر می روم احساس می کنم که زمان کمتری در اختیار دارم. به نظر شما با این توصیفاتی که خدمت شما گفتم اصلا فرصتی برای برنامه ریزی، هدف گذاری، مطالعه و … می ماند که بتوانم روی ایده خودم کار کنم؟ تازه سنم هم داره بالا میره. خودم به این نتیجه رسیدم که باید بی خیال تمام رویاهای گذاشته ام بشم.
اشکال کار کجاست و چرا فرصت کم میاریم؟
به طور معمول وقتی که انسان ها به ده سال سوم زندگی خودشون وارد می شن کم کم این سوال براش پررنگ تر می شه. نگاهی به پشت سر و کارهایی که انجام داده و نداده می اندازن و کمی حسرت به دلشون می مونه. با خودشون فکر می کنن تا دیروز خودم توی کوچه بازی می کردم و الان باید برم بچه ام را از کوچه بیارم. چه زود گذشت… من قرار بود دکتر بشم…. قرار بود مهندس بشم… قرار بود خلبان بشم… قرار بود یه کار فوق العاده و اثر گذاری داشته باشم اما الان یه فرد کاملا ساده هستم که دارم روز را شب و شب را روز می کنم.
اگه شما هم نزدیک به ده ی سوم زندگی خودتون باشید احتمالا بارها این سوالات از ذهنتون عبور کرده که چرا فرصت موفق شدن ندارم و … اما اشکالی که به وجود میاد این هست وقتی این فکر به ذهن شما می رسه سریع مشغول کار دیگه ای می شوید و احتمالا با دیدن یه فیلم یا سرگرم شدن با کارهای روزمره و غیره به صورت موقت سرو ته این افکار را به هم میاری.
هر چی زمان بیشتر می گذره شما مجبورید بیشتر خودتون را به بی خیالی بزنید اما این سوال ممکنه تا آخر عمر با شما باشه و هر چی هم جلوتر بروید قوی تر میشه. پس باید با خودتون رو راست باشید و به جای مایوس شدن بیشترین استفاده را از این تفکر ببرید. سعی کنید به جای این که بگید دیگه نمی شه کاری کرد از خودتون سوال بپرسید که واقعا الان چه کار می تونم انجام بدم یک قدم کاملا ساده برای شروع طراحی کنید و با انجام همین یک قدم شما اعتماد به نفس لازم برای قدم های بعد را بر می دارید.
استفاده مفید از هر ده ی زندگی
متاسفانه فرصت موفق شدن چیزی نیست که ثابت در یک جا ایستاده و منتظر شما باشه. اما خوشبختانه در هر دهه از زندگی که ما انسان ها پشت سر می گذاریم فرصت های طلایی برای ما رقم می خوره که باید به خوبی ازش استفاده کنیم. مثلا در ده اول و دوم زندگی شما می تونید تبدیل به یک ستاره ورزشی بشوید چون انرژی و پتانسیل جسمانی خوبی دارید.در دهه های بعد قدرت فکر و تجربه بالاتر میره و شما می تونید مثلا به یک نویسنده موفق تبدیل شوید.
ولی اگر کارهای دیروزم را نمی کردم عقل و تجربه امروزم را نداشتم !!!
خیلی از افراد را می بینم که سال های سال در حسرت یک دهه از عمر خودشون هستند و فرصت های بعدی خودشون را به راحتی از دست میدن. همان قدر که یک پسر 15 ساله استعداد تبدیل شدن به یک فوتبالیست را داره، یک فرد با سن 40 سال می تونه با تجربه، تفکر و مطالعات عمیق به یک نویسنده ی جهانی تبدیل بشه، کافیست نویسنده های برتر دنیا از جمله ویکتور هوگو، ویلیام شکسپیر، گوته و … را ببینید که همگی در سن بالا جهانی شدند. البته نمی خواهم بگویم که یک دفعه این اتفاق افتاد اما همان طوری که دوران اوج یک قهرمان در سن مثلا 25 سالگی هست یک نوسنده یا هنرپیشه می تونه در سن 50 یا بیشتر به اوج برسه. فوتبالیست، نویسنده و هنرپیشه صرفا مثال هایی بود که بهتر متوجه منظورم بشید ولی حرفه و مهارت های زیادی وجود داره که در هر ده از عمر می تونید به خوبی شناسایی و شروع کنید و بعد بدرخشید.
دانلود رایگان کتابچه خودشناسی و کشف رسالت زندگی
پس تا این جا نتیجه این شد که حسرت خوردن و ناامید شدن را کنار بگذارید و کمی واقع بینانه تر به خودمان نگاه کنیم تا فرصت موفق شدن را از دست ندهیم.
فرصت کافی ندارم چی کار کنم؟
اما این که شما فرصت کافی ندارید یک بحث مفصل هست که سعی می کنم چند تا نکته بگم که بتونید استفاده کنید. کافیست شما با دقت در زندگی خودتان به مدت یک هفته سرک بکشید و ببینید که بیشترین اتلاف وقت کجا دارید.
شاید در طیف خاکستری هستید
شایع ترین بخشی که در باره مدیریت زمان مطرح هست و وقت و انرژی افراد را هدر میده این هست که ما روی کارمان تمرکز نداریم. یک ضرب المثل هست که میگه یا “رومی روم یا زنگی زنگ” مثلا ما در حال مطالعه هستیم و همزمان حواسمان به تلوزیون یا شبکه های اجتماعی موبایل هست. می خوایم در پارک قدم بزنیم و استراحت کنیم اما حواسمان به کارهای فردا هست. در واقع نه استراحت درست و حسابی داریم و نه تمرکز در هنگام کار.
در این حالت اصطلاحی هست که میگن طرف در طیف خاکستری هست. یعنی نه کاملا سیاه و نه کاملا سفید. برای این کار باید ماهیچه تمرکز خودمان را قوی کنیم. باید تمرین کنیم که بتونیم در روزهای اول حداقل 30 دقیقه با تمرکز کار کنیم و بعد این زمان را افزایش بدهیم. البته نباید این زمان را تا یک ساعت و نیم بیشتر افزایش بدیم چون دوباره افت تمرکز به وجود میاد.
همان طور که در شکل بالا نشان دادم نباید زیاد در محدوده قرمز رنگ یا طیف خاکستری باشیم. منظورم ایده آل نگری به این قضیه نیست و هر فردی ممکن است در طول روز در محدوده خاکستری زمان باشد اما باید دست از این عادت برداریم و تا حد ممکن با تمرکز باشیم و بعد از آن به وضوح متوجه می شوید که چقدر پیشرفت و زمان دارید. البته توجه داشته باشیم که منظور ما از تمرکز این نیست که مثل مرتاض های هندی باشیم:)
دزدان وقت را بشناسید
خیلی واضح است که موبایل های امروزی بخش زیادی از وقت ما را به خودشون می گیرن و حتی افرادی که اراده خوبی هم دارند برای چند دقیقه به صورت ناخودآگاه سرگرم چیزهایی می شوند که خودشان هم می دانند که برایشان مفید نیست. توصیه می شود حداقل زمانی که تصمیم گرفتید کاری انجام دهید تلفن در اتاق دیگر باشه چون نزدیک بودن به آن نیز وسوسه اینجا می کنه و فرصت موفق شدن را به راحتی از شما می گیره.
مورد بعد اینه که تقریبا طیف زیادی از افراد قدرت نه گفتن را ندارن. وقتی حسابی مشغول کار هستی و داری با تمرکز کاری را انجام می دهی اما دوستت پیشنهاد بیرون رفتن میده. یا این که کاری به تو محول می شه که نه تنها برای زندگی شما مفید نیست بلکه کلی از وقت شما را هدر میده. بحث درباره مدیریت زمان بسیار زیاد و متنوع هست و خودتون می تونید بیشتر پیگیری کنید. نکته ی مهم دیگه ای که باز لازم هست بگم اینه که ممکنه موانع درونی هم در این فرصت سوزی شما دخیل باشه.
شاید باید بهای موفقیت را پرداخت کنید
دوست عزیز، این چند تا نکته بر اساس سوالی که شما پرسیده بودید نوشتم و شاید هنوز خیلی علت ها وجود داشته باشه. این طور نیست که دیگه نمی شه کاری انجام داد. همین قدر که شما هنوز اهل مطالعه هستید و به رویای خود فکر می کنید شما را از سایر افرادی که هیچ رویایی ندارند متمایز می کنه. تا حدی باید بهای موفقیت را هم پرداخت کنید، این که شما کمتر کار دیگری انجام دهید و روی کاری که رویای شما هست متمرکز شوید، شاید لازم باشه که برای مدتی هم که شده زمان کمتری با خانواده سپری کنید و بیشتر روی کارتان تمرکز کنید، این که صبح ها زودتر بیدار شوید، این که شاید باید ریسک های کوچکی انجام دهید و …
راه وجود داره و شما باید اون را پیدا کنید اگر اشتیاق و اراده لازم دارید….
موفق و بهترین خودتان باشید…