راز موفقیت شغلی و رسیدن به شغل رویایی
راز موفقیت شغلی چیست؟
می دانم که منتظر هستی که یک جمله به شما بگوییم که به موفقیت شغلی برسی. اما یه کم با کمال آرامش این مطالب را بخوان و اگه دوست داشتی می تونی سوالت هم در پایین همین صفحه بپرسی. معمولا این جمله را که ” راز موفقیت شغلی چیست” زیاد جستجو می شود و این سوال از افراد موفق هم زیاد پرسیده می شود. به همین خاطر هم هست که پاسخ ها آنقدر متنوع هستند که گاها گیج کننده می شوند. اما اگر با روند مطالب سایت آشنا باشید متوجه می شوید که ما همیشه دنبال ریشه ها هستیم تا بتوانیم پاسخ های متفاوت را در کمترین حجم و ساده ترین حالت بیان کنیم. در حقیقت به جای این که به شما ماهی بدهم ماهیگیری یاد می دهم تا بتوانید به بهترین نسخه خودتان تبدیل شوید.
شما در کدام داستان نقش بازی می کنید؟
- داستان اول
بهزاد حدود 18 سال هست که در یک شرکت به صورت کامند کار می کند. از همان روزهای اول معلوم بود که خیلی احساس خوبی نسبت به شغل خود ندارد ولی همیشه اطرافیان حسرت او را می خوردند که یک آب باریکه دائمی و یک شغل ثابت داره. راستش بهزاد چند بار تصمیم گرفت که استعفا دهد و در کار دیگری به موفقیت شغلی برسد. اما با گذشت زمان و به قول خودش بالا رفتن سن و سالش و درگیر زندگی شدن دیگه نمی تونه کاری از پیش ببره و موفقیت شغلی براش شده یه آرزوی از دست رفته ودر واقع هر طور که شده باید این کار را ادامه بده.
بعضی موقع ها به خودش دلداری می ده اما از ته قلب از شغلش راضی نیست و به جز عوض کردن چند تا سمت، پیشرفت چندانی در شغلش نداشته و با یک حقوق ثابت و کم، زندگی خودش را می گذراند. بهزاد هر ماه تقویم را چک می کنه و منتظر یک تعطیلی هست که سر کار نره. تنها دلخوشی بهزاد این هست که 12 سال دیگه بازنشسته و راحت می شوم.
- داستان دوم
فرزاد در درس و مدرسه و دانشگاه جز نفرات خوب و درس خوان بود. بعد از فارغ التحصیل شدن برای چند جا رزومه می فرسته و با چند ماه تلاش در یک شرکت استخدام می شود. رشته تحصیلی فرزاد معماری هست و همیشه در سرش هوای موفقیت شغلی داشت. جای فوق العاده و با حقوق و مزایای خوب برای خودش تصور می کرد. مدیر شرکت به فرزاد پیشنهاد می دهد که در بخش فروش مواد و مصالح ساختمانی شرکت فعالیت کند. راستش فرزاد برای این که زیاد تلاش کرده بود که به شغلی مشغول باشه این پیشنهاد را قبول می کنه و علی رغم میل باطنی و عدم سازگاری با روحیاتش شروع به کار می کند.
در کارش تلاش می کرد و جدی به نظر می رسید و دوست داشت که نظر مدیر را جلب کند. اما چون با روحیات او سازگار نبود، کم کم این میل در درون او خاموش شد. همیشه این سوال در ذهنش بود که من الان باید روی طرح های مهندسی که در دانشگاه با کلی زحمت درسش را خواندم کار کنم. آخه من را چه به فروش و سرو کله زدن با مشتری…. تصمیم می گیرد که ارشد بخواند تا بتواند یه جای خوب استخدام شود. در حالی که شغل قبلی خودش را حفظ کرده است؛ با هر سختی که شده بعد از دو سال ارشدش را می گیرد. به شرکت های مختلف سر می زند و پاسخ های متفاوتی می شنود:
“ما نیاز به ارشد نداریم و همان لیسانس کفایت می کنه”
“اگه حسابداری بلدی می تونی بیای شرکت برای ما کار کنی”
و….
حتی مدیر فعلی هم چندان استقبالی برای تغییر جایگاه فرزاد نمی کند. حالا فرزاد با یک مدرک فوق لیسانیس و در رویای موفقیت شغلی به سر می برد. گاهی وقت ها با خودش تصمیم می گیرد که برای دکتری اقدام کند اما هیچ دل و دماغی ندارد. اکنون پنج سال هست که داره کار بازاریابی و فروش انجام می دهد و درآمد نسبتا خوبی دارد ولی احساس خوبی ندارد. به نظر شما چرا؟
- داستان سوم
ماهان پسری فعال، خلاق و پر جنب و جوش هست. اصلا به شغل کامندی و استخدام علاقه ای نشان نمی دهد. توی این یک سالی که درسش تمام شده چند تا شغل عوض کرده. همیشه ایده های تازه به سراغش می آید و یک مشکل بزرگی که مانع کارش می شود که نمی تواند به موفقیت شغلی برسد و آن این هست که به قول خودش سرمایه لازم را ندارد. یک روز در فکر تاسیس شرکت هست و پی آن می رود و نیمه کاره رها می کند.
روز بعد سراغ چیزی می رود که بتواند با اختراعش دنیا را تکان بدهد و حسابی پولدار شود. یک روز دیگر در یک هایپر مارکت شروع به کار می کند و به قول خودش می خواد یک سال تجربه کسب کند و بعد بتواند با یک سرمایه دار صحبت کند و مدیر یک فروشگاه شود. فکر می کنم شما تا حدی ماهان را شناخته باشید. حالا یک سال گذشته و به هیچ کاری نرسید ه و کاملا گیج شده که چه کاری باید بکنه؟ توی خونه نشسته و هر روز فکر می کنه و نهایتا توی اینترنت گشت و گذار می زنه تا بلکه از این سردرگمی در بیاد.
موفقیت شغلی شما کجاست؟
خب، شما جز کدام داستان هستید؟ هر چند که داستان های زیادی می شود تعریف کرد اما همین سه داستان طیف زیادی از افراد جامعه را پوشش می دهد.
دوست من، می دونم که تا حالا مطالب و تکنیک های زیادی برای موفق شدن خوانده ای آیا کارساز بوده؟ خب شاید بله. اما من می خوام بگم که این راز در درون شما و آن هم گوهر خودشناسی هست.
برای موفقیت شغلی این مراحل را باید طی کنید
همان طوری که گفته شد خودشناسی جز مهم کار هست. شاید این سوال در ذهن شما وجود داشته باشد که مگر داشتن تخصص و موارد دیگر مهم نیست. قطعا مهم هست اما ما می خواهیم به رضایت درونی برسیم و گرنه با داشتن تخصص می توانید کاری انجام دهید که اصلا رضایت نداشته باشید. پس تخصص را برای مراحل بعد حتما لازم داریم. بریم سراغ مراحل خودشناسی برای رسیدن به موفقیت شغلی:
- مرحله اول خودشناسی (ارزش های شما)
ارزش های شما چیست و شما چه ارزش هایی دارید؟ هر فرد در طول زندگی خود در محیط خانواده، مدرسه و جامعه صاحب ارزش هایی هست. تقریبا بیشتر تصمیمات ما ناشی از رزش های ما هستند. ارزش هایی مثل ایثار، امنیت و ماجراجویی می تواند روند تصمیمات شما را رقم بزند. فردی که ارزش او امنیت و در کنار خانواده بودن هست به سمت کارمندی می رود و فردی که ماجراجو هست به سمت کارآفرینی.
- مرحله دوم خودشناسی (باورهای شما)
هر فردی باورهای خاص خودش را دارد. اینکه باور شما درباره پول و ثروت چیست و آیا با پول دار شدن شما احساس گناه می کنید یا نه یک باور هست که می تواند سطح درآمد شما را تعیین کند. این که باور داشته باشید در جامعه امروزی کارآفرینی امکان ندارد باز یک باور شماست. اینکه کتاب خواندن سودمند یا بی فایده هست باز یک باور هست. این که شما ترس از شکست دارید یک باور محدود کننده است. باورها یعنی تکرار یک موضوع که طی چندین سال در ذهن شما شکل گرفته است. خبر خوب این که باز شما با تکرار و دید مثبت می توانید باورهای قدرتمند را جایگزین باورهای منفی و ضعیف کنید. بنابراین باورهای خود را شناسایی کنید و برای بهبود آن وقت بگذارید.
- مرحله سوم خودشناسی (استعداد و علاقه)
معمولا وقتی فردی می خواهد کاری انتخاب کند همه این مورد را به او توصیه می کنند که برو دنبال استعداد و علاقه. اما استعداد چیست؟
- مرحله چهارم خودشناسی (شخصیت شما)
این که شما چه شخصیتی دارید نیز می تواند در خودشناسی شما موثر باشد. در علم روانشناسی روش هایی برای تست شخصیت شناسی در نظر گرفته شده است که مهم ترین آن ها شخصیت شناسی به روشMBTI و DISC است. برای این که بتوانید شخصیت خود را بهتر بشناسید می توانید کتاب شخصیت شناسی به اسم ” شغل مناسب شما” که به صورت مفصل توضیح داده شده است را مطالعه کنید.
رسالت زندگی شما کجاست؟
فرض کنید که شما تا کنون سه شغل را با این روش پیدا کردید. کدام را انتخاب نهایی خواهید کرد؟ اینجاست که باید رسالت زندگی خود را بشناسید. برای چه کاری به دنیا آمده اید؟ آیا شغل شما دنیا را جای بهتری برای زندگی می کند؟ از زندگی چه می خواهید؟ و …