چگونه متمایز باشیم؟
شایان سرش را از روی گوشی برمیدارد و کمی گردنش را مالش میدهد؛ با حالتی بیحوصله گوشی را به کناری میاندازد، بالش را زیر سرش میکشاند و به سقف خیره میشود. با گوشه چشم به ساعت دیواری نگاه میکند، حدود دو ساعت بود که در دنیای اینترنت غرق شده بود.
همه چیزهایی که از دو ساعت پیش دیده بود مثل فیلم از جلو چشمانش رد میشود. هنرپیشهای که سوار ماشین آخرین مدلش بود و با لبخندی ملیح به شایان نگاه میکرد. جوانی که تبدیل به یک کارآفرین موفق شده بود و اکنون فردی معروف و پولدار بود. فردی که توانسته بود با توپ فوتبال یک کیلومتر روپایی بزند و هزاران لایک بگیرد. خوانندهای که همه دوستش داشتند و به هوادارانش قول بزرگترین کنسرتش را میداد و …
کمی به سمت راست غلطید و اینبار به قاب عکس نوجوانی خودش خیره و غرق در رویاهایش شد.” آه… چی میشد من هم برا خودم کسی بودم؟ واقعا چگونه متمایز باشیم ؟ چطور همه من را بشناسن؟ ” انگار از معمولی بودن خسته شده بود. حتی گاهی به سرش می زد که فردی ناهنجار اما متمایز باشد اما زود پشیمان میشد . آخه به چه قیمتی؟
چگونه متمایز باشیم و تمایز ایجاد کنیم؟
میخواهم کمی متفاوتتر و ریشهایتر به این موضوع نگاه کنیم. اولین سوالی که باید از خودمان بپرسیم این هست که چرا دوست داریم متمایز و کاریزما به نظر بیایم. اصلا منظورم این نیست که کاریزما و متمایز بودن چیز بدی هست اما خب ما باید خودمان را بشناسیم تا بتوانیم دلیل رفتارهایمان را پیدا کنیم و بهترین تصمیم بگیریم.
بسیاری از افراد بدون این که خودشان را شناخته باشند و یا درک عمیقی از توانایی خود داشته باشند با یک تصمیم احساسی تلاش میکنند که فردی متمایز به نظر برسند و چون این تمایز جوشش درونی ندارد بعد از مدتی سرخوردهتر به جایگاه قبلی خودشان باز میگردند. بیایم با هم مثالی را مرور کنیم. همین شایان قصه ما چند سال پیش بعد از بازگشت از سینما تصمیم گرفت که هنرپیشه معروفی شود. تمام دلیلی هم که داشت این بود که اگه عکسم روی سردر سینما باشه نونم توی روغن هست و از طرفی فرصت نمیکنم برای هوادارانم امضا بدم و این حال من را خوب میکنه.
درواقع با یک سری دلایلی که شبیه قرص مسکن و سطحی بودن جلو رفت و بعد از سه ماه شرکت در کلاسهای بازیگری احساس کرد که حتی برای سیاهی لشکر فیلمها هم خوب نیست و توانش را باید در جای دیگری بگذارد.
پس خیلی مهم هست که خودمان را گول نزنیم و با خودمان رو راست باشیم که برای چه میخواهیم متمایز باشیم؟ متمایز بودن من چه تاثیری در زندگی من خواهد داشت؟ آیا واقعا حال من را خوب خواهد کرد؟ آیا میخواهم عقدههای درونیام را باز کنم و به خاطر کمبودهای درونیام هست؟
وقتی تکلیف خودمان با خودمان روشن شد آنوقت هست که میتوانیم واقعا تصمیم بگیریم که متمایز باشیم برای رشد کردن، برای ایجاد یک زندگی بهتر برای خودم و دنیای خودم. آنوقت هست که در مسیر میمانیم چون برای کارمان دلیل داریم.
بله، من میخواهم یک مهندس متمایز و کاریزماتیک باشم تا طرحهای عالی و فوقالعاده ایجاد کنم تا هم خودم به درآمد برسم و هم به دنیای خودم. بله، من میخواهم یک رفتگر متمایز باشم که کارم را با خلاقیت آنقدر خوب انجام دهم که هم حال خودم خوب باشد و هم حال دیگران. بله، من علی اصغر رزم جو میخواهم مقالات خاصتری نسبت به سایتهای مشابه بنویسم چون هم خودم حس خوبی دارم (چون از دیگران کپی نکردم) و هم برای این که مخاطب من لذت ببرد و از میان انبوهی از مقالات که تقریبا با یک ریتم مشابه نوشته شده اند متمایزتر باشم. بله، من میخواهم یک مکانیک متمایز باشم تا هم خودم به درآمد بیشتر برسم و هم دیگران از من راضی باشند.
دوستان، تمایز داشتن نیاز به کمی خلاقیت دارد اما ما باید با نقاط قوت و ضعف خودمان آشنا باشیم تا بتوانیم در نقاط قوت خود با کمی تلاش بدرخشیم و تمایز ایجاد کنیم.
نکته دیگری که باید بدانیم که چگونه متمایز باشیم این هست که تمایز یک شبه ایجاد نمیشود و اگر هم به زور ایجاد کنیم به همین سرعت از بین خواهد رفت. اگر قصد دارید خودتان یا حتی کسبوکارتان تبدیل به یک برند شود باید از وجودتان شروع کنید و هر روز و هر روز آرام آرام تغییر کنید تا در کسب و کارتان اصیل باشید. اصالت و اصیل بودن چیزی هست که عمیقا به آن اعتقاد دارم و این هست رمز ماندگاری چهرهایی که پس از سالها هنوز زنده هستند.
چه بسا خوانندههایی که یک شبه مثل ستاره دنباله دار نوری تاباندند و سریع خاموش شدند و چه بسا خوانندههایی که پس از نیم قرن هنوز محبوب هستند و این تنها یک مثال هست و در همه قشر افرادی به این صورت پیدا میشوند.
وقتی خودم را خوب بشناسم و بدانم که زود عصبانی میشوم،اعتماد به نفس ندارم، اهمالکار هستم، اغلب خودم نیستم و برای دیگران زندگی میکنم و … و با صبر و حوصله این موارد را برطرف کنم؛ آنوقت به جای این که بخواهم به زور متمایز باشم و یا بخواهم به هر طریقی خودم را به دیگران اثبات کنم ورق بر میگردد و دیگران به سمت من خواهند آمد و اثر پروانهای شکل میگیرد.
اثر پروانهای میگوید اگر شما برای گرفتن پروانه دنبالش بدوید پروانه هر روز و هر روز از شما دورتر خواهد شد ولی اگر خودتان را خوشبو کنید و در گوشهای بیاستید پروانه به سمت شما خواهد آمد و روی شانه شما خواهد نشست.
بنابراین برای این که با اصالت، متمایز و کاریزما باشیم نیاز به زمان داریم که خودمان را بشناسیم و از درون، خودمان را تصحیح کنیم تا با خودمان به صلح برسیم و بهترین خودمان شویم. البته منظور از زمان این نیست که تا پایان عمر به آن نرسیم بلکه از زمانی که شروع به تغییر کنیم نشانههای کاریزماتیک بودن و تمایز مثبت ایجاد خواهد شد و هر چه جلوتر برویم پررنگ تر و نمایان تر میشود.
شما دوست دارید چه کار کنید که کاریزماتیک و متمایز شوید؟ اگر متمایز هستید چه اقدامی انجام دادهاید؟