چرا حسرت می خوریم و چه کار باید بکنیم؟
حسرت خوردن های ما از کجا می آیند؟
جلو آینه می ایستد، این بار نگاهش عمیق تر و معنا دار تر از همیشه هست. چند موی سپید را در لابه لای موهایش می بیند، کمی به صورتش دقت می کند و چند خط در پیشانی اش می بیند که در حال پررنگ تر شدن هستند. احساس می کند که زندگی باید معنای عمیق تری داشته باشد.
آیا زندگی یعنی همین که گذشت؟ آیا من چیزی به دست آوردم که از درون راضی ام کند؟ آیا به هدفی که حس شادی در من ایجاد کند رسیده ام یا به خاطر ترس از خودم، ترس از دیگران و ترس از آینده فقط کاری هایی انجام داده ام که امنیتی کاذب در دور خودم بکشم؟
راستی شما چطور؟ تا کنون فکر کرده اید که چرا گاهی حسرت می خوریم؟ تا کنون با افراد زیادی صحبت کرده ام. از پیر تا جوان؛ از زن تا مرد و هر کدام با توجه به طرز فکری که دارد حسرت های خودش را دارد.
جوانی سی و هشت ساله از این که برای جامعه مفید نبوده حسرت می کشید. خانمی سی و سه ساله از این که نتوانسته جوانی کند و خوش بگذراند حسرت می خورد و مردی هفتاد ساله از این که در طول زندگی به کار مورد علاقه اش نپرداخته بود حسرت می خورد.
پس جنس حسرت خوردن ها متفاوت هست و این به خاطر نگرش ما به زندگی هست اما چیزی که در همه مشترک هست نوعی حس نارضایتی از گذشته وجود دارد. پس در این شرایط چه کار می توان کرد و کجای کار ما ایراد دارد که دچار حسرت های عمیق می شویم؟
خودتان را مقایسه کنید و حسرت بخورید!
اشتباه برداشت نکنید، نمی خواهم بگویم مقایسه کردن بد هست. گاهی وقت ها مقایسه کردن باعث انرژی گرفتن و حرکت به سمت جلو خواهد شد ولی اکثر مواقع دچار یاس، سرخوردگی و عقب رفتن می شویم. بنابراین یک ملاک مهم را در هنگام مقایسه کردن در نظر داشته باشید تا بتوانید متوجه شوید که در حال مقایسه خوب یا بد هستید.
اگر حس درونی شما از مقایسه باعث انرژی گرفتن و دست به کار شدن شما و حرکتتان به سمت جلو خواهد شد مقایسه شما مثبت و اگر حس بد همراه با حسادت و ناامیدی به شما دست داد بدانید که در حال مقایسه منفی هستید که حسرت خوردن شما را زیاد می کند.
اجازه دهید مثالی بزنم؛ فردی می گفت وقتی به افراد نوجوان نگاه می کنم که چقدر امکانات و تکنولوژی دارند و می توانند زندگی بهتری داشته باشند حسرت می خورم. با خودم می گویم ای کاش من هم دوباره به نوجوانی بر می گشتم و جوانی بر می گشتم و می توانستم از این همه امکانات استفاده کنم.
به نظر شما این حسرت خوردن به حال این فرد مفید هست؟ آیا منطقی هست و چرا گاهی وقت ها در این حلقه قرار می گیریم؟ این رفتار و عملکرد ذهن هست که باعث واکنش نوعی احساس در ما می شود و ربط زیادی به محیط پیرامون ما ندارد. اگر دقت کنیم متوجه می شویم که هر نسل در حسرت نسل بعدی هست.
فرض کنید شما سی سال سن دارید و می توانید با تلفن همراه هوشمندتان کار کنید. احتمالا پدر یا مثلا مادر بزرگ شما با حسرت به شما نگاه می کند و از عکس هایی که شما به راحتی می گیرید و در کسری از ثانیه به آن ها نشان می دهید هیجان زده می شوند و با خودشان می گویند که ای کاش ما هم می توانستیم از پدر و مادرمان فیلم بگیریم.
از طرفی شما به یک پسر بچه ده ساله نگاه می کنید که چقدر مهارت زیادی در کار با کامپیوتر دارد و وقتی که جایی به مشکل بر می خورید از او خواهش می کنید که کارتان را راه بیاندازد. وقتی می بینید در کمتر از ده دقیقه کار شما را انجام داد حسرت می خورید که ای کاش من هم در سن ده سالگی همین مقدار اطلاعات زیادی به دست می آوردم.
پس طبیعی هست که نسل به نسل شاهد شگفتی های تکنولوژی باشیم و کسی نمی تواند همه چیز دان باشد بنابراین نباید احساس عقب افتادگی و در نتیجه حسرت خوردن بکنیم. هر ده از دهه دیگر متفاوت تر می شود و این طبیعت جامعه هست.
در زمان حال باشید تا حسرت به دل نمانید
این جمله کلیشه ای را همه شنیده ایم که گذشته ها گذشته و باید فکری به حال فردا کرد. اما شاید رها شدن از بند گذشته به این سادگی نباشد. بنابراین نیاز به تفکر و خودشناسی دارد. باید به این فکر کنیم که در گذشته چه چیزی بوده که باعث ناراحتی شما در زمان حال می شود. فرض کنید فردی از این که برای جامعه مفید نبوده احساس سرخوردگی و حسرت دارد. باید با خودش عمیقا فکر کند که حسرت خوردن او چه سودی به حال او خواهد داشت؟ آیا می تواند چراغ راهی برای آینده او باشد یا فقط به روح و جسمش فشار زیادی تحمیل می کند؟
همان طور که در فیلم آموزشی گذر از عدد توضیح دادم هر فرد با هر سنی می تواند کاری کند که احساس رضایت او افزایش یابد. این که در چه سنی هستید مهم نیست بلکه باید به این فکر کنیم که داریم به چه فصلی از زندگی وارد می شویم. آیا شما همیشه می خواهید در فصل خزان بمانید یا به بهار هم سری بزنید؟
یک فرمول دائمی رضایت مندی
واقعا چه کار می تواند کرد که حسرت خوردن در ما کمتر شود؟ تفکری که باید در خودمان به وجود آوریم این هست که هر کدام از ما یکی از مخلوقات خداوند هستیم که در نوع خود منحصر به فردیم. زمانی که سعی کنیم به صورت تدریجی و تکاملی تبدیل به بهترین نسخه خودمان شویم، آنگاه هر لحظه برایمان رضایت بخش و شادی آفرین هست.
در هر سن و شرایطی که هستید اول روی خودتان وقت بگذارید و تا می توانید ابعاد وجودی خودتان را بشاسید و سعی کنید از تمام توانمندی خودتان در این راه استفاده کنید چون یکی از عوامل مهم حسرت خوردن زمانی هست که انسان ها متوجه می شوند که از تمام پتانسیل و ظرفیت آن ها استفاده نشده است.
امیدوارم این مقاله توانسته باشد سهمی در افزایش میزان رضایت شما داشته باشد. شما از چه چیز ناراضی هستید و بابت چه کاری حسرت می خورید؟ تاکنون چه کاری انجام داده اید که حسرت کمتر یا از بین رفته هست؟ نظر ارزشمند خودتان را با همه خواننده ها در زیر همین مقاله در میان بگذارید.
جمله خوبی هست. مقایسه کنید و حسرت بخورید.
مطلب خوبی بود. تشکر