چرا ایده کسب و کار به ذهنم نمی رسد؟
سوالات یکی از دوستان درباره ایده کسب و کار
پاسخ به سوال ایده کسب و کار شما دوست عزیز
من هم سلام دارم خدمت شما
سوالاتی که شما مطرح کردید آنقدر رواج دارد که شاید چند صد هزار نفر با آن مواجه هستند. البته برخی با یکی از سوالات و برخی مثل شما با چند مسئله. شاید فکر کنید غیر قابل حل هست. برای این که بهتر بتونم پاسخ سوالات شما را بدهم مطالب بالا را به چند بخش تقسم می کنم و تک تک پاسخ می دهم. در واقع یک بررسی کامل روی جملات شما انجام می دهم تا بهتر به نتیجه برسیم.
رویای کسب و کار و کارآفرینی
اگر بخواهم همین یک جمله را موشکافی کنم به دو نکته مهم باید توجه کنیم:
- رویا داشتن: خیلی وقت ها ما بین خیالاتی بودن و چشم انداز داشتن گزینه اول یعنی خیالاتی بودن را انتخاب می کنیم. دلیل این کار ساده است چون خیالاتی بود خیلی راحت تر است از این که یک طرح مناسب و روی کاغذ برای آینده خودمان داشته باشیم. در واقع به نظر من رویا دوحالت می تواند داشته باشد:
- کارآفرینی: وقی با افراد مختلف صحبت می کنم و به آن ها می گویم که شما هم می توانید کارآفرین شوید لبخندی عاقل اندر صفی همراه با کنایه می زنند که من کجا و کارآفرین کجا؟ برای من هیچ جای تعجب نیست، چرا که تعریف این افراد از کارآفرینی این هست که کاری بزرگ را راه اندازی کنند که حداقل 20 تا 100 نفر مشغول به کار شوند.
دوستان خوبم، کارآفرینی دو وجه دارد: اول اینکه اینقدر بزرگ شویم که بتوانیم نه تنها 20 نفر بلکه هزاران نفر را مشغول به کار کنیم. خب این راهی جدا دارد و نیاز به یک سری مسائل دیگر که در این بحث نمی گنجد ولی شما می توانید با مطالعه کتاب های مرتبط این کار را انجام دهید اما باید بدانید که برای رسیدن به این مرحله باید یه سری علایق خود را فدا کنید. شاید وقتی که با خانواده یا فرزندتان می گذرانید. شاید به قیمت جوانی شما و …
اما تعریف یا وجه دیگر کارآفرینی که برای همه شما مناسب هست این هست که شما خلق ارزش کنید. در این روش شاید کسی هم مشغول به کار نشود ولی اگر باز خوب کار کنید به صورت غیر مستقیم ممکن است افرادی برای شما کار کنند. به عنوان مثال اگر شما به خانم های خانه دار آموزش دهید که چگونه غذای سالم تهیه کنند شما یک کارآفرین هستید.
چرا حال خوبی نداریم؟
این هم جمله ای از متن بود که قابل توجه است. این که چطور حال خوب پیدا کنیم بر می گردد به ما که چرا حال خوب ندارم و شاید صد ها کتاب در این رابطه تاکنون نوشته شده است. اما من می خواهم به این مسئله را از دید همین موضوع بررسی کنم. وقتی شما کاری را در ذهنتان دارید و آن را انجام نمی دهید بیشتر حال شما را خراب می کند تا این که اصلا چشم اندازی نداشته باشیم.
البته منظور من این نیست که هیچ ایده کسب و کار در ذهن ما نباشد و این یعنی پاک کردن صورت مسئله. بلکه باید چشم انداز داشته باشیم و برای آن قدم های کوچک و باز توصیه می کنم قدم های کوچک برداریم. هر بار که گام کوچکی را برمی داریم احساس خوبی به ما دست می دهد و به اصطلاح دوپامین یا هورمون لذت در مغز ما ترشح می شود. در این هنگام شوق بیشتری پیدا می کند که کار را پیش ببرید و سرانجام موفق شوید.
واقعا آفتی که بسیار در کسب و کارهای نوپا مشاهده کرده ام و مانع پیدا کردن ایده کسب و کار کوچکتر و مناسب تر می شود همین مورد هست که طرف می خواهد با چند ماه تلاش و نگاه کردن به چند فیلم انگیزشی کاری شبیه یک کارآفرین جهانی کند. بنابراین گام هایی بر می دارد که او را ناامید می کند. دوست خوب من، شما باید یک طرح روشن و شفاف داشته باشید و گام های کوچک بردارید تا حالتان خراب نشود.
روش مطالعه خود را باید اصلاح کنید
شاید فکر کنید که هر چه بیشتر مطالعه کنید شما موفق تر هستید. شاید این توصیه را به صورت یک جمله کوتاه و انگیزشی از زبان یک فرد موفق یا کارآفرین شنیده باشید. اما آیا توضیحات بیشتری هم شنیده اید؟ آیا صرفا با مطالعه هفته یک کتاب می توانید موفق شوید؟ به خواست خداوند در یک بخش مجرا در مورد روش مطالعه صحیح برای یک کارآفرین صحبت خواهم کرد البته منظورم روش های تندخوانی و موارد دیگر که بسیار مرسوم شده نیست بلکه اصول پایه ای را ذکر می کنم. اما لازم هست که در این مورد چند تا نکته ذکر کنم تا دقت بیشتر داشته باشید.
من معمولا در این مواقع یک مثال می زنم تا افراد دید بهتری کسب کنند. فرض کنید شخصی یک سرما خوردگی سطحی خورده است. این شخص برای گرفتن دارو به داروخانه مراجعه می کنید در این داروخانه هیچ کس حضور ندارد ولی روی تابلو نوشته داروی خود را بردارید و کارت عابربانک خود را بکشید.
در این موقع این فرد که هیچ تخصصی از داروشناسی ندارد و با شک و تردید یک دارو بر می دارد و پس از پرداخت وجه به منزل برمی گردد. دارو را مصرف می کند و چند روز بعد متوجه می شود دل درد شدید پیدا کرده. مجدد به داروخانه بدون دارو فروش مراجعه می کند و یک داروی دیگر را بر می دارد.
پس از چند روز مصرف متوجه می شود که سردردهای عجیبی دارد و گاهی وقت ها چشمانش سیاهی می رود. این روند تا یک ماه ادامه دارد و یک روز که در اتاق خود بیهوش می شود و او را به بیمارستان منتقل می کند متوجه می شوند که خونریزی داخلی کرده و سریعا باید تحت عمل قرار گیرد.
خب، داستان از یک سرماخوردگی به یک بیماری شدید تبدیل شد. اگر در داروخانه فردی بود که او را راهنمایی می کرد، آیا این مشکل پیش می آمد؟ قطعا خیر شاید این یک مثال باشد و شما با خواندن هر کتابی هیچ مشکلی برای شما پیش نیاید و حتی معلومات شما بالا برود. اما در پشت ماجرا یک سری مسائل در حال اتفاق است.
فقط این را عرض کنم که ناخودآگاه شما می گوید این همه کتاب را خواندی و موفق نشدی پس از این به بعد هم موفق نخواهی شد و داستان های دیگری که در حال رخ دادن در مغز شما است…
کتاب باید در راستای هدف و ترجیحا با توصیه یک فردی که این راه را رفته تجویز شود نه هر کتابی که پرفروش شد و حتی غیر مرتبط است سریعا بگیریم و بعد از مطالعه 20 صفحه به بایگانی کتابخانه بپیوندد. کتاب هایی که می تواند شما را در بدست آوردن ایده کسب و کار خلاق تر کند مطالعه کنید.
چرا شما به حالت قبل خود باز می گردید؟
شما سال ها با یک عادات خود زندگی کرده اید و در وجود شما شکل گرفته است. نباید توقع داشته باشید که یک سخنران یا یک کتاب شما را برای همیشه متحول کند. به جای سرزنش خودتان سعی کنید یک عادت کوچک و سپس عادت دیگری را در خود نهادینه کنید. تمرین و تکرار رمز تثبیت عادات هست.
سعی کنید برای عادات مثبت خود یک جایزه تعیین کنید. مثلا تصمیم بگیرید اگر اهدافم را مکتوب کردم یک فنجان چای بنوشم یا هر چیز که شما دوست دارید. همین عادات مثبت کوچک انرژی شما را برای تغییر عادات بزرگ چند برابر می کند.
مثلا من به خودم قول دادم که بعد از اتمام این پاسخ یک بستنی با طعم کیک همراه با بوی دارچین و مخلوط پسته که چند ساعت پیش تهیه کردم بخورم.(ببخشید که دهانتان آب افتاد). البته آنقدر علاقه به یادگیر و یاد دادن علاقه دارم و از کار خود لذت می برم که بدون بستی! هم می توانم ساعت ها متن مورد علاقه ام را تایپ کنم.
چرا ایده کسب و کار به ذهنتان نمی رسد؟
شما ذهنتان را در یک چارچوب خاص قرار داده اید. کافیست نمونه هایی را ببینید و از تعجب دهانتان باز بماند. مثلا یک فرد ژاپنی بر اساس نیازی که در مردم دیده کار کرده که توانسته پول خوبی هم بدست آورد. او به درد و دل های مردم گوش می کند و تقریبا هیچ صحبتی هم نمی کند و بعد از اتمام مثلا یک ساعت پول خودش را می گیرد.
نا گفته نماند که این فرد برای رسیدن به این ایده کسب و کار ساعت ها تفکر کرده و با یک چشم تیز بین و با دیدن آموزش خوب شنیدن به این موقعیت رسیده است. البته این یک مثال بود و شاید شما هیچ وقت به این کارها علاقه ای نداشته باشید ولی این را گفتم که کمی خلاقانه تر به مسائل پیرامون خودتان نگاه کنید.
برا ی شروع کسب و کار باید چه کار کنم؟
فکر می کنم مطالب پاسخ این سوال زیاد طول کشیده شد. با توجه به این که مطالب در این باره در وب سایت من یعنی بهترین خود زیاد نوشته شده است شما را به آن مطالب ارجا می دهم. در یک کلمه برای شروع باید از خودشناسی شروع کنید و رسالت زندگی خود را کشف کنید.
چطور بگم عاشق متنت شدم؟مختصر و چکیده و دل مطلب گفتید عالی و تشکر