انگیزه را فراموش کنید

آیا حتما باید انگیزه داشته باشیم؟

سلام دارم خدمت شما

بذار همین اول یک شبهه را برطرف کنم. فکر نکنی که منظور من اینه که اگه انگیزه داری یا برای افزایش انگیزه خود تلاش می کنی اون را نادیده بگیری و یا بهش نگاه بد کنی. ببینید قضیه از اون جایی شروع می شه که ما به عنوان یک انسان همیشه انگیزه نداریم و گاهی اوقات کاملا بی حوصله هستیم و یا اون قدر دغدغه کاری داریم که نمی تونیم به هدفمون فکر کنیم.

من با زمانی که انگیزه دارید کاری ندارم و نوش جونتون و خوب ازش استفاده کنید. اما برای نیمه دوم یعنی زمانی که حوصله کافی نداریم چه کاری باید انجام بدیم؟ باید بشینیم سر راه انگیزه تا خودش بیاد؟ 

ما شرطی شدیم که حتما باید انگیزه باشه تا بتونیم کارهامون را انجام بدیم
جمله بالا را چند بار برای خودتون مرور کنید. شاید تا امروز فکر می کردید که باید اول با نشاط، پرحوصله و با انگیزه باشید تا کارهاتون را شروع کنید. نکته این ماجرا از این جا شروع می شود که ما توسط بازخوردهایی که از دیگران و یا خودمان در طول زمان گرفته ایم به این نتیجه رسیدیم که باید اول انگیزه باشه و مغز ما دقیقا به این موضوع شرطی شده است.
به قول آقای چاک کلوز (نقاش معروف)، انگیزه برای مبتدی هاست.
بنابراین افراد حرفه ای و موفق به جای گشتن دنبال انگیزه، به نظم و انضباط پایبند هستن چون می دونن روی انگیزه نمی تونن حساب باز کنن به ویژه در بلند مدت. 
شاید این سوال براتون به وجود اومده باشه که دست خودم نیست و نمی تونم در زمان هایی که بی حوصله هستم کاری انجام بدم. 
چند روز پیش داشتم کتاب تله شادمانی مصور دکتر راس هریس، روانشناس آمریکایی را مطالعه می کردم. به صورت خیلی فشرده، ایشان می گفتند که باید ناراحتی ها و افکار منفی را در مرتبه اول بپذیریم و بعد آن را رفع کنیم نه این که به محض این که احساس ناخوشایند در ما شکل گرفت آن را انکار کنیم. به همین ترتیب می توان گفت زمانی که ما بی حوصله هستیم، می تونیم این طور به خودمون بگیم که من بی حوصله و بی انگیزه هستم اما باید این کار را تمام کنم. یعنی این جمله را چند بار تکرار می کنیم که با وجود بی حوصله بودن اما من به کار خودم ادامه می دم و سپس شروع کنید.
چه اتفاقی می افته؟ بعد از چند بار که این روش را انجام می دید، مغز از حالت شرطی بودن گذشته خارج می شه و دیگه فکر نمی کنه که حتما باید اول انگیزه باشه بعد کار و مغز شما به این نتیجه می رسه که حتی باید در حالت بی انگیزه بودن نیز کار کنه.
یکی از تفاوت های افراد موفق و ناموفق این هست که حتی در اوج بی انگیزه بودن شروع می کنند.
اگر باز احساس می کنید که دل و دماغ کار را ندارید از روشی که دیوید آلن مشاور و ابداع کننده روش های نو در مدیریت زمان می گه می تونید بهش عمل کنید.

ایشون می گن اگر کاری کوچکی دارید که فقط با دو دقیقه زمان می توان آن را حل کرد باید سریع آن را برطرف کرد، مثلا اگر یک تلفن مهم دارید بلافاصله آن را انجام دهید تا خیالتان راحت شود. اما اگر کاربزرگی قراره انجام بدید، با خودتان بگید که من می خواهم دو دقیقه از این کار را انجام بدم و سپس شروع کنید. 

وقتی ما این روش را انجام می دیم به احتمال زیاد تمام کار انجام میشه چون از سد سختی شروع گذشتیم و در جریان کار قرار گرفته ایم. بنابراین از شما می خوام که این روش را تست کنید. یک بار دیگه این مقاله را مرور کنید و روی همین روش تمرکز کنید و بهش عمل کنید. با این روال و تکرار این مطلب در ذهن می تونید بسیار در بهره وری خودتان اثر بخش باشید.

امیدوارم که همیشه بهترین خودتان باشید…

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.