چرا به خواستههام نمیرسم ؟
اگر به این سوال رسیدید که چرا به خواستههام نمیرسم احتمال در راه رسیدن به هدفتان تلاش کردید و سردرگم هستید که چرا با وجود این که هر کاری لازم بود انجام دادم اما باز به خواستهام نرسیدم. التبه حرف ما برای افرادی هست که حداقل تلاشها را انجام داده و قدمی برداشتهاند و بدیهی هست که اگر کسی هیچ قدمی برنداشته این سوال برایش به وجود نخواهد آمد.
خب، با این پیشفرض که شما کارهای متعددی انجام دادهاید و به نتیجه مطلوب نرسیدید مطالب را ادامه میدهیم. همان طوری که احتمالا شما هم قبلا مطالعه داشته اید علما و فضلای علم موفقیت نکات جالب، کاربردی و زیادی درباره این که چرا افراد به برخی از خواستههایشان نمیرسند سخنها گفتهاند مثلا تلاش کردن، داشتن مدیریت زمان، نظم و انضباط و یا افکار مثبت … اگر احساس کردید داروی درمان خودتان را در دیگر مطالب نیافتید میتوانید این یک مورد هم امتحان کنید امید هست بتواند به خوبی گره از کار شما باز کند.
چرا به خواستههام نمیرسم و چطور برسم؟
بعد از کنجکاوی در وجود خودم و مشاوره به دیگران به یک نکته جالب رسیدم که چرا به برخی از اهدافمان نمیرسیم. نتیجه این هست که گاهی وقتها ما برای رسیدن به خواستهامان تلاش میکنیم اما خودمان هم از ته دل قبول نداریم که به آن خواسته برسیم. چرا؟ چون از رسیدن به آن خواسته می ترسیم زیرا ممکن است خیلی بزرگ باشد و از پس آن برنیایم و شکست را تجربه کنیم. چون در وجودمان احساس لیاقت نداریم. چون احساس گناه میکنیم که اگر به آن خواسته برسیم شاید انسان خودخواهی به نظر برسیم و …
برای پاسخ به این سوال که چرا به خواستهام نمیرسم نیاز هست که مثل یک پزشک حاذق افکار خود را پیدا کنید. چطوری؟ الان خدمتتان عرض میکنم. یکی از روش ها این هست که در یک جای ساکت و آرام بنشینید و به خودتان بگویید که من یک ماشین مثلا 500 میلیونی دارم و یا هر هدف دیگری که دارید را برای خودتان با صدای تقریبا بلند که خودتان به خوبی بشنوید بگویید. مثلا من مدرک دکتری خودم را از دانشگاه اکسفورد گرفتم.
زمانی که شما این مطلب را تکرار می کنید به دقت به احساس خود توجه کنید. چه حسی پیدا می کنید؟ آیا واقعا از ته دل احساس خوبی دارید؟ اگر این طور هست به شما تبریک می گویم چون شما از نظر ذهنی کاملا قبول کردید که میتوانید به خواستهاتان برسید و تلاش شما با ذهنتان هم جهت شده است.
اما در اغلب موارد این طور نیست. وقتی این جملات با خودتان تکرار می کنید احتمالا نجواهایی در ذهنتان شروع به گفتگو می کند. لازم هست که یک قلم و خودکار هم داشته باشید و از این فرصت به خوبی استفاده کنید. هر بار که این جمله خودتان را تکرار می کنید چند لحظه به دقت به نجوای ذهنی خود گوش دهید و اصلا با آن بحث نکنید و اجازه دهید که راحت حرفش را بزند. مثلا ممکن است بگوید تو هنوز توی کار خودت موندی چطور می خوای به ماشنی 500 میلیونی برسی، تو را چه به این حرف ها، تو تا دیروز پول خرید کفشت را نداشتی حالا فکرای گنده می کنی، یا این که توی فلان درس مشکل داری حالا فکر بهترین دانشگاه افتادی، تو زندگی خودت را سرو سامان بده دکتری پیش کش، اگه یه موقع استاد دانشگاه شدی و توی کلاس درس ازت سوال پرسیدن و بلد نبودی جواب بدی چه و…
جمله مربوط به هدف نهایی خود را بارها تکرار کنید و خوب گوش دهید تا افکارتان شروع به نجوا کند و شما چند ثانیه مکث کنید و سریع افکار را بنویسید. در این حالت کاملا روراست باشید و خوتان را فریب ندهید. حال ممکن است یک لیست ده موردی از افکار منفی و موانع ذهنی پیدا کنید. شما تا این جا کار مهمی انجام دادید چون درد را پیدا کردید و حالا نوبت درمان هست.
چطور به خواسته ام برسم؟
لیست را بررسی کنید و راجع به تک تک جملات فکر کنید، چرا این مانع ذهنی در شما وجود دارد؟ این باور و مانع ذهنی از کجا شروع شده و چطور در من شکل گرفته است؟ ریشه این باور چی هست؟ ترس، احساس بی لیاقتی؟ عدم عزت نفس و …
اگر به این جملات خوب فکر کنیم معمولا به یک یا دو ریشه اصلی می رسیم مثلا ممکن است به احساس بی لیاقتی برسید. نکته مهم این هست که این باور و یا باورهای دیگر یک شبه در ذهن ما به وجود نیامده اند که یک شبه بخواهد رفع شود اما خبر خوب این که اگر سن شما 30 سال باشد نیاز نیست سی سال روی خودتان وقت بذارید تا این مانع ذهنی را رفع کنید.
اگر مثلا به این نتیجه رسیدید که مشکل از احساس لیافت و یا عزت نفس هست باید دنبال این عیب باشیم و حتما راجع به آن مطالعه کنیم، آموزش های خوب ببینیم و سپس اجرا کنیم و حداقل باید بیست روز یا بیشتر روی این مورد کار کنیم تا آثار و نتایج آن پیدا شود و بعد از آن با انرژی کمتری می توانیم این باور را رفته رفته حذف کنیم.
حال اتفاقی که می افتد این هست که ذهن شما با تلاش شما و اقدامات بیرونی که انجام می دهید هم راستا شده و سرعت رسیدن به هدفتان را بسیار زیادتر از آنچه که فکر می کردید میشود.
اگر این سوال داشتید که چرا به خواستههام نمیرسم و این روند را طی نکنید اتفاقی که می افتد این هست که کاملا سردرگم می شوید و چون نمی دانید که مشکل از کجا هست هر کار دیگری انجام می دهید تا به نتیجه برسید و ممکن است وقت زیادی را تلف کنید و یا هزینه زیادی پرداخت کنید تا بتوانید ریشه مشکل خود را پیدا کنید. اما با این روش می توانید راحت تر سراغ علت بروید و آن را برطرف کنید.
شما چه فکر می کنید و چه تجربه ای دارید؟ اگر تمایل دارید تجربه خودتان را در قسمت نظرات با دوستان تان به اشتراک بگذارید.