یک باید و نباید در مسیر موفقیت
اگر تصمیم دارید در مسیر موفقیت قدم بردارید یا اگر در مسیر موفقیت هستید در همین ابتدا میخواهم یک سوال فنی از شما بپرسم. سوال این هست که آیا اول قوانین موفقیت بوده و بعد افرادی از آن استفاده کردند و به موفقیت رسیدند و یا اول افرادی موفق شدند و بعد قوانین موفقیت از روی تجربه افراد موفق نوشته شد؟
شاید در ابتدا این سوال مثل سوال معروف مرغ و تخم مرغ به نظر برسد؛ یعنی اول مرغ بوده و یا تخم مرغ؟! اما اگر کمی اهل مطالعه باشیم و دقت کنیم در سوال اول جواب تقریبا مشخص میشود. جواب این هست که روز اول کسی قوانین موفقیت را نمی دانسته که یک کتاب تالیف کند و بعد از آن افرادی بیایند و با خواندن آن کتاب به موفقیت برسند بلکه در ابتدا افرادی بودند که موفق شدند و به تدریج این سوال در ذهن برخی از افراد به وجود آمد که چرا این افراد به موفقیت رسیدند و مسیر موفقیت را به خوبی طی کردند؟
به تدریج افرادی شروع به کنجکاوی در مورد نحوه عملکرد و طرز فکر این افراد موفق کردند و کتابها تالیف شد و نظریههای مختلف به وجود آمد. الان شاید بپرسید که خب منظورت از این حرفها چیست و من باید حالا چکار کنم؟ با ادامه بحث با من همراه باشید تا نکته اصلی را به شما بگویم.
تقلید یا الگو برداری در مسیر موفقیت کدام درست است؟
همانطور که در بالا گفته شد بعد از این که انسانهایی مسیر موفقیت را طی کردند، افراد دیگری نیز به شدت علاقهمند شدند که مثل همان افراد به موفقیت بالایی برسند. در این جا افراد به دو دسته تقسم شدند. برخی از افراد سعی کردند فارغ از این که کی هستند و چه ویژگی دارند و بدون این که خودشان را خوب بشناسند دقیقا شروع به تقلید از افراد موفق کردند. نتیجه تقریبا قابل حدس هست. درصد زیادی از این افراد ناکام ماندند چون به شخصیت و ویژگیهای خود توجه نکردند.
به عنوان مثال فردی که به یک بازیگر سینما علاقه دارد سعی میکند فارغ از این که به توانمندی خود در این موضوع نگاه کند یا تلاش خاصی انجام دهد صرفا از مدل مو، لباس و یا … تقلید کند تا شاید غول چراغ جادو بیاید و او را به همان هنرپیشه تبدیل کند.
تقریبا در همه مشاغل افرادی هستند که به نتایج خوبی دست پیدا کردند و افرادی نیز هستند که دقیقا سعی در کپی برداری و تقلید دارند. حال نکته ای که در این جا هست معمولا این افراد که دنباله رو هستند طرف مقابل خود را در ذهنشان آنقدر بزرگ می کنند که هر کاری که فرد مورد علاقهاشان انجام می دهد برایشان اتمام حجت هست چه کار مثبت و چه منفی.
در مسیر موفقیت بت کردن یک نفر بسیار خطرناک هست چون ما در ذهنمان آن را فردی کاملا بی عیب و نقص می دانیم در حالی که در دنیای واقعی اصلا اینطور نیست و چه بسا افرادی بودند که به خاطر اشتباهی که فرد مورد نظرشان به خاطر ذات انسانی بودن آن انجام داده است بسیار سرخورده شدند که ای وای چرا او این کار را انجام داد و در مواردی به شدت احساس انزجار میکنند.
اجازه دهید مثال دیگری از تقلید و کپی کاری بزنم. افرادی هستند که وقتی سایتهای پربازده و معروف را میبینند تمام تلاششان این هست که همه چیز کنار گذاشته شود و دقیقا همان طرح ورنگ و همان کاری که آن وب سایت انجام داده را تکرار کنند در صورتی که نمی دانند در پشت صحنه چه خبر هست و سایتی که می خواهند از آن کاملا تقلید وکپیبرداری کنند چه چالشها و موانعی دارند و چه موانعی را پشت سر گذاشتند. بنابراین در مسیر موفقیت طوطی سخنگو نباشیم و اجازه دهیم که بهترین خودمان باشیم.
تقلید یا الگوبرداری مسئله این هست
تا الان شاید احساس کنید که از این به بعد باید به هیچ کس نگاه نکنیم و سرمان را زیر برف نگه داریم و کارمان را انجام دهیم. اما صبر کنید تا با یک مفهوم دیگر هم آشنا شوید.
برعکس تقلید و کپی برداری، الگوبرداری بسیار مفید هست و باعث می شود که ما از تجربه دیگران استفاده کنیم و این باعث می شود که نخواهیم چرخ را دوبار اختراع کنیم.
فردی که الگوبرداری میکند خودش و توانمندی خود را میشناسد و سعی میکند به جای این که یک نفر را بت کند افرادی را در هر شاخه انتخاب کند و ویژگیهای مثبت هر فرد را در زندگی پیاده کند البته به سبک خودش. به عنوان مثال ممکن است یک ورزشکار نتواند الگوی اخلاقی برای من باشد ولی از تلاش و پشتکاری که دارد میتوانم الگو برداری کنم. مثلا ممکن است شما از تلاش یک کشتیگیر برای رسیدن به موفقیت لذت ببرید ولی دلیلی نیست که شما حتما باید کشتی گیر شوید. بنابراین فردی که میخواهد الگوبرداری کند چون شناخت خوبی از خودش دارد و مثلا احساس می کند در موسیقی استعداد وعلاقه دارد تلاش خودش را در این زمینه افزایش می دهد.
این فرد وقتی می بیند که فلان کشتیگیر در روز 5 ساعت تمرین میکند او هم سعی می کند در نواختن ساز روزی حداقل 3 ساعت تمرین داشته باشد.
یا فرض کنید فردی در یک منطقه خاص از تهران فروشگاه قطعات ماشین سواری بنز دارد که آنها را با پیک به مشتری میرساند و این کسبوکار بسیار سودآور هست. حال فردی که تقلید کنند هست تمام تلاشش را به کار میگیرد که صد متر جلوتر یک فروشگاه قطعات بنز تاسیس کند که با تلفن مشتری قطعات را به آنها برساند، اما فردی که الگو بردار هست یک فروشگاه قطعات در شهرشان تاسس میکند که بیشترین نیاز در آن هست و به جای پیک تلفنی از طریق سایت یا شبکههای مجازی اقدام به فروش میکند.
شما این سوالات را از خودتان بپرسید:
الگوی من در تلاش و کوشش کیست؟
الگوی من در اخلاق و رفتار کیست؟
الگوی من در موفقیت مالی کیست؟
و…
بنابراین فردی که الگوبرداری می کند بدون هیچ تعصب خاصی به یک نفر سعی میکند در مسیر موفقیت الگوهای متفاوتی برای خود پیدا کند و تمام سعی خود را انجام می دهیم تا به بهترین خودمان تبدیل شویم نه به بهترین دیگران.
نظر شما چیست؟ درمسیر موفقیت چطور بهترین نتیجه گرفتید و چطور الگو برداری کردید؟