معجزه ای به نام عادت های خوب

عادت چیست و چطور در ما شکل می گیرد؟

اگه چند سالی هست که رانندگی می کنید به احتمال زیاد براتون این مورد پیش اومده که: ” در حال رانندگی هستید اما فکرتان جای دیگه کار می کنه و غرق در افکار خودتون شدید، همزمان یه خوراکی هم دارید استفاده می کنید و یا گاهی اوقات با بغل دستی خودتون هم دارید حرف می زنید و در عین حال موسیقی هم در حال بخش هست. خلاصه انگار همه کاری انجام می دهید به جز رانندگی. بعد از چند ساعت متوجه می شوید که به مقصد رسیدید و باید پیاده بشید. اصلا نمی دونید چطوری این همه خیابان و کوچه را پشت سرگذاشتید و به خونه رسیدید. جالبه نه؟!

روز اول رانندگی را یادتون بیارید که اونقدر به جلو توجه داشتید که دماغتون توی شیشه بود نه تنها صدای موسیقی را خاموش می کردید بلکه اگه کسی هم می خواست باهاتون حرف بزنه عصبی می شدید، چرا که احساس می کردید حواستون پرت می شه. خوراکی هم که مطلقا نمی تونستید استفاده کنید.” حال سوال اینجاست که بعد از گذشت چند سال چه اتفاقی افتاده که با کمال آرامش رانندگی می کنیم و البته حواسمون هم نیست؟ این معجزه عادت های خوب هست. عادت های خوب که با تمرین ساخته شده اند و می خوایم بیشتر راجع بهشون صحبت کنیم.

راستی عادت های بد چطور؟

توی این دنیا که همه چیز مدرن میشه عادت ها هم در حال بروز شدن هستن. شاید تا 30 سال پیش هر که می خواست یه عادت بد را مثال بزنه می گفت عادت سیگار کشیدن اما حالا دیگه موبایل+شبکه های اجتماعی (که البته خیلی خوب و باحال هستن) برای بعضی ها تبدیل به یه عادت بد شده. توی یک مصاحبه دیدم که افراد می گفتن ما هر 5 دقیقه یک بار باید تمام شبکه های اجتماعی خودمون را چک کنیم تا پیام ها را بررسی کنیم. این کار واقعا تمرکز را از ما می گیره و باید زودتر با عادت های خوب جایگزین کنیم.

بذار یه مثال بزنم؛ چند سال پیش روی تلفن همراهم یک اپلیکیشن خبری بود که خیلی بهش عادت کرده بودم. سعی می کردم هر نیم ساعت آخرین اخبار روز، هم از نوع سیاسی، ورزشی، هنری و … را بخونم. بعد از یه مدت به خودم اومدم و احساس کردم که این کار داره وقت زیادی از من می گیره. البته یه سوال هم برام به وجود اومد: ” به خودم گفتم: توی این مدت که آخرین خبرها را می خوندی چه تغییری در زندگیت رخ داده؟ آیا حالت بهتر شده یا بدتر؟” کمی باخودم کلنجار رفتم و خیلی سعی کردم خودم را توجیه کنم که یه انسان باید نسبت به اخبار جامعه خودش غافل نباشه، باید بدونیم چه اتفاقی داره میافته و کلی توجیه دیگه…

مجدد از خودم دو سوال بالا را پرسیدم و گفتم حداقل به خودت دروغ نگو و رو راست باش. کمی فکر کردم و گذشته خودم را مرور کردم دیدم با مطالعه این خبرها نه تنها هیچ تغییری در من و زندگی من رخ نداده بلکه از درون هم حال روحیم داشت بد می شد و تبدیل به کوهی از اطلاعاتی می شدم که روز بعدش فاسد می شد و مجدد اطلاعات جدید. اپلیکیشن را پاک کردم و تا یک هفته تحمل کردم که دیگه این کار را نکنم. راستش سخت بود و زیاد وسوسه برانگیز.

باز خودم را گول زدم و نصبش کردم و یک ماه دیگه خبرها را خوندم. کم کم احساس کردم نگرانی هایی سراغم میاد که علت خاصی نداره. خودم حدس زدم که از کجا آب می خوره و دوباره پاکش کردم.

ویلیام جیمز روانشناس معروف میگه:

تمام زندگی ما که تا به حال شکل گرفته، مجموعه ای از عادت هاست.

عملکرد مغز در تغییر عادات و نکته جالب ماجرا

حالا قبل از این که ادامه داستان را با هم مرور کنیم باید یه مقدمه ای از عملکرد مغز در تغییر عادات براتون بگم. جمله زیر خیلی مهم هست و می خوایم ازش استفاده کنیم.

مغز ما عاشق لذت ها و پاداش های لحظه ای هست.
 علت محبوب شدن شبکه های اجتماعی هم همین هست. در واقع وقتی در شبکه های اجتماعی گشت و گذار می کنیم دو تا اتفاق می افته. نکته اول اینکه می تونیم کلی کلیپ، عکس و … ببینیم و راحت با دوستمون صحبت کنیم و همان لحظه لذت را ببریم و از طرف دیگه خودمون را از کارهایی که قراره انجام بدیم و برامون سخته به ظاهر رها کنیم و موقتا به اون ها فکر نکنیم. بنابراین برای این که عادت های خوب را بسازیم به جای مخالفت با این اقدام مغز، باید دقیقا از همین ترفند یعنی دادن لذت لحظه ای به اون که مطابق با ذات انسانی ما هست استفاده کنیم.
حالا برگردیم به داستان خودمان؛ به نظرتون چرا مرحله اول پاک کردن اپلیکیشن با شکست مواجه شد؟ چرا دوباره بعد از یک هفته اون را نصب کردم؟ چون من می خواستم پاداش لحظه ای را از مغز بگیرم و به عبارتی اون را تنبیه کنم تا عادت های خوب جایگزین عادت های بد بشه.
کاری که من انجام دادم این بود: بعد از کمی فکر کردن متوجه شدم که من عاشق کتاب خوندن هستم و هم زمان با مطالعه می تونه پاداش لحظه ای به مغزم بده اما گوشی موبایل همیشه همراهم بود ولی نمی تونستم همیشه کتاب را توی جیبم بگذارم و با خودم ببرم و به همین خاطر ممکن بود دوباره وسوسه شوم. بعد از کمی جستجو تونستم اپلیکیشن های کتاب خوان یا همان کتابخانه های مجازی را پیدا کنم که کلی کتاب توش بود.
حالا دیگه داشت معما حل می شد و هر بار که من قفل صفحه را باز می کردم با اپلیکیشنی مواجه می شدم که کلی کتاب مورد علاقه من توی اون بود و همان موقع شروع به مطالعه می کردم. با این تغییر خیلی راحت تونست جایگزین عادت قبلی بشه و با این کار تونستم هم از دست خبرهای سراسر منفی خلاص بشم، هم ساعت های مفیدتری داشته باشم و هم به آرامش و پیشرفت زندگی من کمک کنه.
خب این راه حل من بود اما شما هم می تونید از این فرمول کلی یعنی پاداش دادن به مغز برای ساخت عادت های خوب استفاده کنید. مثلا اگه گاه و بیگاه سراغ یخچال می روید و یه تکه شیرینی می خورید اولین کاری که می کنید این هست که عامل محرک یعنی یخچال! ببخشید یعنی شیرینی را از جلوی چشمتان حذف کنید و به جای اون یک میوه یا چیز دیگه ای قرار بدید. اتفاقا من هم چند سال پیش داشتم همین عادت نامناسب را پیدا می کردم.
کاری که کردم این نبود که اصلا سراغ یخچال نرم چون سخت بود اما به جاش یک بطری آب داخل یخچال گذاشتم که هر وقت میرم در یخچال را بازمی کنم نصف لیوان از اون آب مصرف می کنم. شاید باورتون نشه که بعد از مدتی که این کار را انجام دادم متوجه شدم که اصلا هدف خوردن شرینی نبود بلکه مغز عادت کرده بود که در یخچال را باز کنه و با این کار و خوردن آب به کلی هوس شیرینی خوردن از سرم رفع می شد.
ساخت عادت های خوب و بد
دوستی می گفت برای این که از این روش استفاده کنیم و بتونم هر روز ورزش کنم تصمیم گرفتم بعد از ورزش کردن به خودم پاداش لحظه ای بدم. از اون جایی که عاشق بستی بودم، بعد از هر بار تمرین و دوش گرفتن یک کاسه بستی می خوردم! داشتم به ورزش عادت می کردم که احساس کردم وزنم به شدت داره زیاد میشه چون بعد از ورزش جذب اون خوراکی ها بیشتر می شد. این هم نکته ای بود که باید بدونیم هر پاداش لحظه ای مناسب نیست بلکه باید متناسب با خودش باشه.

هنگام ساخت عادت توی مغز ما چه اتفاقی میافته؟

مثال ماشین که اول گفتم که یادتون هست. وقتی ما کاری را تمرین می کنیم از نظر فیزیکی در مغز ما اتفاقاتی می افته که تونستن با عکس برداری اون را نشون بدن. در واقع با تمرین و تکرار، یک رشته عصبی در مغز ما شکل می گیره که باعث می شه نورن های عصبی بتونن به راحتی تبادل اطلاعات را از طریق این رشته ها انجام بدن. هر چه تمرین بیشتر بشه نه تنها این رشته ضخیم تر می شه بلکه رشته های دیگه ای هم از یک سلول مغز به سلول دیگه وصل می شه. به نظر شما چرا مغز این کار را انجام میده؟ باید یک اصل کلی دیگه هم براتون بگم.

عملکرد مغز در ساخت عادت ها
ساخت عادت ها در مغز
مغز ما برای بقای خودش تلاش می کنه که کمترین میزان انرژی در مغز مصرف بشه و با ساخت رشته های عصبی در واقع میانبری ایجاد می کنه که این کار به آسانی انجام بشه.
خب حالا متوجه می شیم که زمانی که ما اول رانندگی یاد می گیریم چقدر انرژی مصرف می کنیم و شاید بدنمان هم خیس عرق میشه اما بعد از مدتی که با تمرین این عادت های خوب ساخته شد و رشته های عصبی تشکیل شد دیگه با کمترین مصرف انرژی می تونیم بهترین رانندگی را داشته باشیم.
بنابراین برای ساخت عادت های خوب می تونید از این دو اصل مهم که خدمت شما گفتم استفاده کنید: اول پاداش دادن و دوم تمرین و تکرار زیاد.
راستی شما چه تجربه ای از عادات دارید؟ تونستید عادت های خوبی برای خودتون بسازید؟ لطفا دوستان خودتون را از تجربیاتتان بهره مند کنید. در زیر همین صفحه می تونید نظرتون را بنویسید.

همشه بهترین خودتان باشید

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.