موفقیت در ایران غیر ممکنه

آیا موفقیت در ایران ممکنه؟

سلام؛ توی این مقاله هدف من قانع کردن شما نیست که حتما بپذیرید که موفقیت در ایران شدنی یا نشدنی هست. اگه می خواید مطالب را بهتر درک کنید باید سعی کنید بی طرفانه شروع به خواندن کنید چرا که در هر مطالعه ای پیشفرض ذهنی ما باعث می شه اون چیزی که خودمون از قبل باور داریم را ببینیم و به سایر مطالب توجهی نکنیم.
عصر جمعه بود و بعد از کلی کار کردن روی وب سایت بهترین خود تصمیم گرفتم به خودم کمی استراحت بدم. اولین چیزی که دم دستم بود تلفن همراهم بود که اون را برداشتم و یه راست رفتم توی اینستاگرام. راستش طبق علاقه ای که به مطالب مهارت های بهبود فردی، خودشناسی و مطالبی از این دست دارم سعی کردم که بیشتر از نیازهای واقعی مخاطبانم آگاهی پیدا کنم.
شروع به خواندن کامنت ها و نظرات کردم. بی آنکه متوجه شوم یک ساعت گذشته بود و تنها چیزی که ذهنم را مشغول کرده بود راجع به نظراتی بود که در باره موفقیت در ایران نوشته شده بود. برخی از نظرات به شدت موفقیت در ایران را نفی می کردن و برخی اوقات پا از این فراتر گذاشته می شد و کسی که مطلب گذاشته بود را با الفاظ نامناسب پذیرایی می کردن!
راستش برام موضوع خیلی جدیدی نبود چون قبلا با افراد زیادی صحبت کرده بودم و با این باور که “در ایران نمی شه کاری کرد” آشنا بودم. اما توی اون یه ساعت که نظرات را بررسی می کردم احساس می کردم چیزی شبیه یه بغض یا خشم پشت این نظرات قرار داره. باز بیشتر بررسی کردم و باز دیدم یکی از باورهای بسیار قوی که در ذهن برخی افراد هست اینه که موفقیت در ایران سخت و شاید ناممکن باشه.
راستش زیاد با خودم کلنجار رفتم که این موضوع را در وب سایت مطرح کنم یا نه و در آخر تصمیم گرفتم این کار را انجام بدم و امیدوارم که بتونه برای شما مفید واقع بشه.

سه باور متفاوت در باره موفق شدن در ایران

قبل از این که بخوام این سه باور را معرفی کنم به این سوال پاسخ بدیم که چرا دیدگاه های مختلفی وجود داره؟ یکی از مهمترین عواملی که این دیدگاه های مختلف را به وجود میاره این هست که تعریف موفقیت در ذهن و باور هر فرد متفاوته.

بذار مثال بزنم: یه نفر توی ذهنش رسیدن به در آمد 20 میلیون در ماه یعنی موفقیت. یه نفر داشتن روابط عالی و شهرت یعنی موفقیت، برای یه نفر آرامش و شادی یعنی موفقیت. بنابراین همه این جملات لباس موفقیت بر تن می کنن و بعد بدون این که بخوایم این موضوع را بشکافیم با یک واژه موفقیت کلی بحث مخالف هم شکل می گیره. توی بررسی هایی که کردم متوجه شدم نظر افراد درباره موفقیت در ایران به سه دسته تقسیم میشه:

  • دسته اول مخالفان سرسخت

این دسته از افراد توی هر جمعی باشن مخالفت خودشون را اعلام می کنن. فرقی نمی کنه که توی تاکسی باشن یا توی جمع دوستان یا این که کامنت گذاشتن زیر مطالب سایت ها یا شبکه های اجتماعی.

زمانی که با این افراد صحبت می شه رگباری از تجربیات بد خودشون، ناکامی های دیگران، دلایل اقتصادی، میزان رانت خواری، میزان تورم، دست و پاگیر بودن شرایط اداری، نداشتن سرمایه و …. مثال می زنن.

باید بگم که کاملا درست هست. مگه می شه که یه نفر ده تجربه واقعی بگه و بشه نادیده گرفت. مگه می شه کسی توی راه روی ادارات دولتی گیر کرده باشه و نادیده گرفت. به قول این دوستان سرمان را زیر برف نکنیم و واقع گرا باشیم.

  • دسته دوم موافقان سرسخت

موافق موفقیت در ایران

این دسته از افراد باز خودشون دو دسته هستن. کسانی که خودشون موفق شدن و کسانی که دارن موفقیت این افراد را می بینن. وقتی با اون ها صحبت می کنی با هیجان زیادی از موفق شدن خودشون یا ده ها نفری که موفق شدن صحبت می کنن. مرتب از دارایی بیل گیتس و شهرت استیو جابز (مدیر عامل سابق شرکت اپل) حرف میزنن. البته از افراد موفق داخلی هم اسم می برن و یا این که از تجربیات مثبت خودشون می گن.

باید بگم که من با این گروه هم موافقم! شاید تعجب کرده باشید که بالاخره کدوم را قبول داری؟ این که موفقیت در ایران امکان پذیره یا نه؟ اما اگه تا انتها با من باشید دلیلش برای شما واضح میشه.

  • دسته سوم تردید کنندگان

دسته سوم بین این دو دسته گیر کردن. گاهی وقت ها امیدوار هستند و نیم تلاشی هم انجام میدن اما وقتی با فردی از دسته اول هم کلام میشن به کلی امید خودشون را از دست میدن. در واقع منتظر هستند ببینند که دیگران چه میگن. شاید گاهی وقت ها پیشرفتی هم داشته باشن اما دوباره جا می زنن.

بالاخره میشه توی ایران کاری کرد؟

قبل از این که بخوام ادامه بحث را بگم اجازه بدید که دسته اول یعنی کسانی که هیچ اعتقادی به موفقیت در ایران ندارن را یه کم بررسی کنیم. به احتمال زیاد برای این افراد دو تا اتفاق پیش اومده. اتفاق اول اینکه خودشون در عمل شکست خوردن و چون تجربه خوبی از شکستشون ندارن به کلی امید خودشون را از دست دادن و اتفاق دوم که خیلی بیشتر شایع هست اینه که یه جورایی این باور را مثل سرماخوردگی از دیگران (خانواده، دوستان، جامعه، فضای مجازی و …) گرفتن.

اگه دقت کرده باشید واژه باور را به کار بردم چون باور یعنی فکری که زیاد در طول زمان تکرار شده و به همین خاطر عوض کردن اون شاید سخته اما امکان پذیره و بهترین راه عوض کردن باور ها تغییر محیط پیرامون یا چیزهایی که اغلب افکار شما را تشکیل میدن هست.

جمله هنری فورد به یاد داشته باشیم و اگه جزء دسته اول هستید به جای این که بگید این ها مال خارجی هست بیایم بهش فکر کنیم:

چه فکر کنید می توانید و چه فکر کنید نمی توانید در هر دو صورت حق با شماست

جمله زیبای هنری فورد

فکر کنم تا حدی قضیه شفاف شد. در واقع این ما هستیم که داریم دنیا را با دید خودمان قضاوت می کنیم. شاید این پذیرش این جمله کمی سخت باشه. شاید 53 مورد مثال نقض داشته باشی که نمی شه توی ایران کاری کرد و این کاملا درسته چون تو در محدوده ای هستی که دنیا این روی خودش را بهت نشون میده. دقیقا افرادی که به موفقیت در ایران اعتقاد دارن هم شاید 58 مورد مثال بیارن که حقیقت این هست که ما میگیم.

شاید در اخبار و سایر رسانه ها شنیده باشید که فلان تیم از فلان کشور خارجی تلاش می کنن که به ایران بیان و به قول خودشون از بازار، منابع طبیعی و ایده های بکر کشور ایران استفاده کنن. پس چرا ما نمی تونیم کاری کنیم؟ یکی از دلایل مهم به سیستم باور ما بر می گرده که پذیرفته ایم توی ایران کاری نمیشه کرد ولی اون ها با یه باور دیگه دارن ما را رسد می کنن.

نکته دیگه هم اینه که در تمام کشورها، چه کشورهای کاملا پیشرفته و چه در کشورهای کمتر توسعه یافته افرادی هستند که کاملا موفق و افرادی هم کاملا ناموفق هستن. با توجه به این که شرایط محیطی تاثیر داره اما اگه بخوایم یه قاعده کلی تر بگیم این هست که در جهان هستی نحوه تفکر و باورهای انسان ها هست که تعیین کننده اصلی هست و جغرافیا و سایر موارد زیر مجموعه ای از باورهای ما هستن. یعنی باور خوب در هر جا موفقیت آفرین و باور بد هم زمین گیر کننده هست.

بنابراین اگه گروه اول و گروه دوم یک سال هم بحث کنن به احتمال زیاد به نتیجه ای نخواهند رسید پس  این سوال به وجود میاد که این اختلاف نظر کی به انتهای خودش میرسه؟ آیا هیچ کدام از طرفین از نظر خود کوتاه میان؟ قطعا خیر. پس باید دنبال یه راه حل دیگه ای باشیم که بتونیم این مناظره به پایان برسه. در واقع نکته اصلی همان جمله هنری فورد هست.

تاکنون کتاب هایی درباره قوانین و عملکرد مغز مطالعه کرده ام (توصیه می کنم شما هم مطالعه کنید) و هر چه بیشتر پیش میرم قضیه بسیار جالب میشه. در واقع توی این کتاب ها دانشمندان بزرگ جهان در بهترین آزمایشگاه ها و با دستگاه های عکس برداری، از مغز اسکن گرفته و روانشناسان سال ها تحقیق کرده اند و به همین نتایج رسیده اند که ما فقط دنیا را با سیستم باورهای خودمان می بینیم. نکته جالب این هست که این مطالب علمی صدها سال قبل در کتب بزرگان ما هم آمده. آنجا که مولانا میگه:

این جهان کوه هست و فعل ما ندا              سوی ما آید نداها را صدا
در واقع هر فکری مثل یک موج به صخره برخورد میکنه و به سوی ما باز می گرده. باز تاکید می کنم، برای فردی که اطرافش پر از واقعیت هست سخته که بخواد یک شبه افکار خودش را تغییر دهد اما قطعا شدنی هست.
دوست خوبم، می شه ساعت ها در مورد مکانیزم مغز و اتفاقاتی که داره رخ میده صحبت کرد اما شاید در این مقاله نشود حق مطب را به خوبی برای شما ادا کنم بنابراین به این چکیده زیر بسنده می کنم و سرنخ را دست خودتون میدم که بیشتر تحقیق کنید و اگه نیاز داشتید می تونید با ایمیل یا در قسمت نظرات سوال خودتون را بپرسید.

نتیجه کلام به این جا رسید

این مقاله صرفا جهت آگاهی بخشی هست و هیچ اجباری در قانع کردن گروه اول ندارد.

این که ما اعتقاد داشته باشیم موفقیت در ایران ممکن یا غیر ممکن است صرفا یک باور ذهنی هست که پذیرش همین نکته هر چند که دشوار هست اما می تونه خیلی در آرامش ما و رسیدن به اهداف ما را کمک کنه.

حالا که باورها تعیین کننده هست پس چرا باور این که توی ایران نیز می شه موفق شد را نپذیریم. مگه باور عدم موفقیت تونسته به ما کمک کنه؟

 یکی از مهم ترین دلایلی که باعث می شه ما به باور “عدم موفقیت در ایران” اعتقاد داشه باشیم این هست که با خیال راحت تقصیر را گردن شرایط و پیرامون خودمون می اندازیم و خودمان را در ظاهر از مهلکه نجات می دهیم.
برای تغییر باورها راه های زیادی هست اما تغییر و کنترل ورودی ذهن و تغییر محیط اطراف بسیار کارساز هست.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.