خودشناسی چیست؟ راهی برای لذت بردن واقعی از زندگی
چند وقت پیش به مطب دندانپزشکی مراجعه کرده بودم. دندانپزشک در حین کار روی دندان من با دوستش هم که در کنارش ایستاد بود صحبت میکرد.
رفیق دندانپزشک: چه خبر؟ اوضاع کسب کارت چطوره؟ میبینم که مشتری زیادی داری؟
دندانپزشک: خوبم ولی کارهای بهتری هم میتونستم انجام بدم.
رفیق: مثلا چهکاری بهتر از این!
دندانپزشک: الآنیکی از دوستای من یه خشکشویی بزرگ زده و دو تا شاگرد هم گذاشته داخل خشکشویی و دارن براش پول پارو می کنن. خودش هم شب تا شب میاد و پولها را جمع میکنه و دست به سیاه و سفید هم نمیزنه. حالا من باید از صبح تا شب سرپا باشم و بیمار ویزیت کنم.
من که داشتم این مطالب را میشنیدم حسابی درد دندان از یادم رفته بود. یعنی واقعا اینجوری هست؟ چقدر جوانهایی میشناختم و شما هم میشناسید که دوست داشتند جای آقای دکتر بودند. چندین روز ذهنم درگیر شده بود. جالب اینکه تازه وقتی به اطرافم هم دقت میکردم این موارد بیشتر میدیدم. بهعنوانمثال یک فرد تقریبا موفق که چندین سال در رشته معماری تحصیلکرده بود اما حالا داشت کاری کاملا متفاوت انجام میداد. یا مجریهای معروف تلویزیون که رشته تحصیلی دانشگاهی آنها ربطی به کاری که هماکنون انجام میدهند ندارد.
با این مقدمه میخواهم از شما بپرسم که شما کجای زندگی قرار دارید و الآنچه حس حالی نسبت به زندگی و بهویژه انتخابهایتان مثل انتخاب همسر و شغل خود دارید؟ آیا از هر دو احساس خوبی دارید؟ آیا یکی را دوست و دیگری را نمیپسندید؟ حال بیاییم بیشتر به این مطلب بپردازیم که خودشناسی چیست و چه اهمیتی دارد؟
اما قبل از آنیک تعریف از آن داشته باشیم و ببینیم که خودشناسی چیست؟ تاکنون تعریفهای زیادی از خودشناسی در فلسفه، روانشناسی، جامعهشناسی و مکتبهای فکری از اینکه خودشناسی چیست شده است که میتوانید با مطالعه کتابهای مختلف به فکر خود عمق دهید اما اگر بخواهم یک تعریف خودمانی و کاربردی از آن داشته باشیم میتوان به این نتیجه رسید که:
خودشناسی یعنی پی بردن و درک عمیق از توانایی و استعدادهایی که خداوند در درون ما به امانت گذاشته که باعث میشود ما بهترین نسخه خودمان تبدیل شویم.
بهترین خود بودن یعنی عمق شادی درونی که نیاز به محرک خارجی ندارد. بنابراین سعی کنیم که همیشه در جهت بهترین خود شدن گام برداریم و رسالت زندگی خود را کشف کنیم.
این حکایت کوتاه و آموزنده را مشاهده کنید تا بهتر بدانید که خودشناسی چیست و چرا باید خودمان را بشناسیم.
خودشناسی به چه درد من میخورد و چرا باید خودمان را بشناسیم؟
همیشه عادت دارم که مطالب حتی اگر پیچیده باشد، بهصورت ساده و با استفاده از مثال و داستان بیان کنم که شما دوست عزیز بتوانید از خواندن آن لذت ببرید و هم به درد شما بخورد. متاسفانه وقتی واژه خودشناسی به گوش ما میخورد کمتر با آن مانوس میشویم. وقتی با این سوال مواجه میشویم که خودشناسی چیست در یکلحظه شاید فکر کنیم که خب من یک انسان هستم و دارم زندگی میکنم این چه حرفی دیگه؟ و این دقیقا آغازی خواهد بود بر ناکامیهای زندگی ما. بیدلیل نیست که بسیاری از بزرگان، دانشمندان و متفکران از زمان سقراط و قبل از آن و تا همین حالا ، خودشناسی را بسیار مهم و دانستهاند و گاهی تا جای پیشرفتهاند که عدم پاسخ به اینکه من کیستم را نشانه درک نکردن معنای حقیقی دنیا دانستهاند.
یکبار دیگر داستان اول را مرور کنید؛ حتما افراد زیادی در ذهن شما خواهد آمد که با این موضوع مواجه هستند. به نظر شما چرا این اتفاق پارها تکرار میشود؟ چون مفهوم خودشناسی را درک نکردهایم. چندین سال تلاش میکنیم و به یک جایگاه خوب میرسیم اما نهتنها لذت نمیبریم بلکه شاید بدمان هم بیاید. نمیخواهم خودشناسی را به انتخاب شغل محدود کنم ولی چون بسیاری از افراد با آن مواجه هستند میتواند مثال خوبی برای عدم خودشناسی باشد. درواقع موضوع عمیقتر از این صحبتها هست. اینکه افرادی به علت رسیدن به پوچی دست به خودکشی میزنند یا اینکه تا پایان عمر نمیدانند کی هستند و از کجا آمدهاند و کجا خواهند رفت میتواند نشانههایی از عدم درک صحیح از خودشناسی باشد.
چرا خودشناسی مهم هست؟
- جلوگیری از اشتباهات تکراری
متاسفانه اغلب آدمها کارهایی میکنند که کاملا تکرای هست و هرروز، هر ماه و هر سال انجامش میدهند ولی نمیدانند که چرا این اتفاق میافتد و شروع به گله و شکایت از همهچیز دارند بهجز خودشان! البته مشخص هست که منظور ما هر کار تکراری نیست و برخی از کارهای تکراری باعث پیشرفت میشود مثل اینکه هرروز ورزش کنیم.
اما اینکه فردی هرروز اهمالکاری کند و کارهایی که تاثیر مهمی درآیند خود و خانوادهاش دارند را به تعویق بیاندازد، اینکه فردی هر ماه یکبار به خاطر نداشتن اعتمادبهنفس سرش کلاه میرود و از روزگار بد خود شکایت دارد این موارد اشتباهات تکراری هستند که شاید هرگز فکر نکند که مشکل از کجاست و چطور باید برطرف شود.
- هدر نرفتن وقت، انرژی و هزینه
یکی دیگر از هدایایی که خودشناسی به ما میدهد این هست که وقتی بدانیم که هستیم و چه خصوصیاتی داریم و به چه نیاز داریم نیاز به سعی و خطای زیادی نداریم. یک مثال در حوزه آموزش خدمت شما عرض کنم که تقریبا اکثر افراد با آن مواجه هستند این هست که بدون اینکه بدانند مشکلشان کجاست شروع به تهیه انواع آموزشها میکنند که این باعث میشود هزینه و زمان زیادی را از دست بدهند و شاید نتیجه قابلتوجهی هم کسب نکنند.
سالها قبل بدون اینکه شناختی از خودم داشته باشم و بدون اینکه بدانم علاقه، و رسالت زندگی من کجاست شروع به تهیه انواع آموزشها کردم و زمان زیادی صرف کردم. آموزشهایی از قبیل برنامهنویسی اپلیکیشن اندروید تا نحوه پرورش قارچ! و علاوه بر اینکه هزینه زیادی صرف کردم زمان زیادی هم صرف شد تا هرکدام از این آموزشها را یاد بگیرم و سپس رها کنم درصورتیکه اگر قبلا خودم را خوب میشناختم سریعتر وارد مسیری که هستم میشدم. شاید این فکر داشته باشید که بههرحال اینکه کار بدی نیست که کلی تجربه کسب کردید و به نتیجه رسیدید. بله موافقم و حتی در کتاب ثروت درون هم توضیح دادهام که چگونه به خودشناسی برسیم و اینکه برای رسید به موفقیت فقط فکر کردن کافی نیست و باید کمی هم سعی و خطا کرد اما تفاوت هست بین کسی که خودش را میشناسد و با چند سعی و خطا به مسیر موفقیت هدایت میشود تا کسی که سالهای سال هست که سعی و خطا میکند و هنوز نمیداند از زندگی چه میخواهد.
- تصمیمگیری بهتر و سریعتر
زمانی که فردی خودش، احساساتش و رفتارش را بشناسد در شرایط تصمیمگیری دشوار عملکرد بهتری دارد. و از آنجایی که زندگی ما باهمین تصمیمات کوچک ساخته میشود، میتواند زندگی بهتری را تجربه کند. باز مثالی که باید از خودم خدمت شما بگویم این هست که از زمانی که خودم را شناختم و متوجه شدم مسیر زندگی و رسالتم کجاست بهتر توانستم به پیشنهادهایی که به من میشود و شاید برای خیلی از افراد وسوسهبرانگیز باشد نه بگویم چراکه تصمیمگیری برای من سادهتر شده است.
بارها و بارها از طرف دوستان پیشنهادهای مالی و شراکتهای خوبی پیشنهاد شده که من با آنها همکاری داشته باشم اما با توجه به اینکه خودم را میشناسم میدانم که من باید روی کاری که انجام میدهم تمرکز داشته باشم و به همین خاطر خیلی راحت به آنها پاسخ منفی دادم درصورتیکه اگر خودم را نمیشناختم خواسته یا ناخواسته وارد هر پیشنهادی میشدم و معلوم نبود که در پایان چه اتفاقی رخ خواهد داد.
آیا بدون خودشناسی نمیتوان از زندگی لذت برد؟
به یک آهو نگاه کنید، وقتی در یک جنگل در کنار فرزندان خود مشغول بازی و چرا هست نوعی لذت را تجربه میکند. در مراحل بالاتر وقتی ما به رستوران میرویم نوعی لذت جسمانی تجربه میکنیم. اگر عاشق مطالعه و یا کاری فکری باشید حتی در یک اتاق دربسته میتوانید لذت بالاتری از لذت جسمانی تجربه کنید که از روح شما سرچشمه میگیرد.
حال مسئله را همینطور درونیتر کنیم. وقتی شما خودتان را شناختید و بر اساس استعداد و تواناییهای خود کارهایی را انجام میدهید که عاشق آن هستید لذتی را تجربه میکنید که در هیچ کار دیگری نمیتوانید تجربه کنید. شاید تاکنون زندگینامه افراد معروف را مطالعه کرده باشید که وقتی مشغول به کار میشوند انگار کل دنیا را فراموش میکنند.
نقل است که دانشمندی در اتاق آزمایش مشغول کار بود. خدمتکار برایش شام میآورد و در روی میز قرار میدهد و میرود. وقتی خدمتکار فردا برمیگردد متوجه میشود که هنوز غذا دستنخورده و آقای دانشمند همچنان غرق در آزمایش هستند. و یا ایت ا… بهجت صحبتی دارند که نشان میدهد چقدر انسان میتواند از راه خودشناسی به عمیقترین لذتها دست پیدا کند که شاید تصور آن برای ما مشکل باشد. این جمله این هست که:
«اگر سلاطین عالم، لذت نماز را درک میکردند به دنبال لذتهای دیگر دنیا نمیرفتند».
خودشناسی در قرآن و اسلام
وقتی به بررسی خودشناسی در قرآن و اسلام میپردازیم متوجه میشویم که آیات و روایات زیادی وجود دارد که بر روی خودشناسی تاکید دارند. در قرآن از واژه نفس زیاد استفاده شده است. بنابراین باید از خودمان بپرسیم که این نفس چیست و از کجا آمده است؟ این نفس چه ویژگیهایی دارد؟ چطور باید آن را بشناسیم؟
در قرآن آمده است که روح خداوند در ما دمیده شده است (فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِ). بنابراین باید از عظمت خاصی برخوردار باشد. از طرفی در این نفس فجور و تقوا وجود دارد (فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا) بنابراین ما هم توانایی انجام نیکی و هم غیر نیکی را داریم. حال این سوال باقی است که چه رابطهای بین خودشناسی و خداشناسی وجود دارد. اگر همراه من باشید کمی بعد به این موضوع نیز میپردازم. و اما در روایاتی از امام علی(ع) هست که میفرماید:
معرفه النفس انفع المعارف؛ خودشناسى سودمندترين دانش هاست.
همچنين فرمودند: غايه المعرفة ان يعرف المرء نفسه؛ نهايت معرفت آن است كه انسان خود بشناسد.
و نيز فرمودند: نال الفوز الاكبر من ظفر بمعرفة النفس؛ كسى كه به شناخت خود دست يابد به بزرگترین رستگارى و پيروزى رسيده است.
افضل الحكمه معرفة الانسان نفسه؛ بزرگترین حكمت آن است كه انسان خود را بشناسد.
نقطه مقابلِ خودشناسى، خود ناشناسی است كه به عقيده اميرالمؤمنين علیهالسلام بالاترين و بزرگترین جهل است. چنانکه فرمود: اعظم الجهل جهل الانسان امر نفسه؛ بزرگترین نادانى خود ناشناسی انسان است.
و نيز فرمود: كفى بالمرء جهلاً ان يجهل نفسه؛ در جهل انسان همين بس كه خود را نشناسد.
با توجه به اين اهميت زياد، قطعاً آثار بزرگى بر خودشناسى مترتب است و چون مهمترین هدف زندگى در نزد معصومين، معرفت و طاعت خداوند و تقرب به اوست، آثار خودشناسى را بايد در ممكن ساختن معرفت پروردگار و تقرب به او جستجو كرد.
چه ارتباطی بین خودشناسی و خداشناسی وجود دارد؟
سوالی که برای خیلی از افراد وجود دارد این هست که حلقه اتصال خودشناسی و خداشناسی چیست؟ سالها پیش وقتی دنبال این سوال بودم و یا از دیگران میپرسیدم تقریبا پاسخ به این صورت بود که وقتی خودت را بشناسی و در بدن خودت دقت کنی متوجه میشوی که خدای بزرگی وجود دارد که انسان را به این شکل خلق کرده است. مثلا اگر یک روز به چشم و روش کار آن دقت کنی متوجه میشوی که برای اینکه ما یک جسم را ببینیم چه فرآیندی طی میشود و چقدر عوامل دستبهدست هم میدهد تا یک جسم در کسری از ثانیه برای مغز ما قابلتشخیص شود و سپس در زمانی بسیار کوتاه پردازش میشود. اینکه مغزی داریم که تاکنون دانشمندان جهان هنوز برای شناخت آن در آزمایشگاههای پیشرفته در حال تجزیهوتحلیل و عظمت این ابرکامپیوتر هستند نشان از یک خدای با عظمت هست.
با این مطالب لذت میبردم و بیشتر مطالب علوم تجربی را بهصورت مطالعه آزاد بررسی میکردم که البته راه بسیار خوبی برای شناخت خداوند هست. اما چند سال بعد احساس کردم که این بخشی از ماجراست. دلیل من این بود که اگر صرفا ما با شناخت بدن و جسم خود به خودشناسی میرسیم و همین کفایت میکند پس بهجای تجزیهوتحلیل بدن خود میتوانیم از طریق بررسی یک مگس هم به خودشناسی برسیم. بهعنوانمثال به نحوه پرواز یک مگس دقت کنید. بهمحض اینکه خطری را حس میکند و ما دستمان را به طرفش میآوریم در کوتاهترین زمان میتواند از زمین بلند شود و با یک مهارت بسیار بالا در تمام جهات پرواز کند. مثلا در سه ثانیه میتواند به راست، چپ، بالا، پایین و هر سمتی که بخواهد پرواز کند و بهراحتی به در جای دیگر بنشیند. تمام این امکانات در چیزی کمتر از چند میلیمتر هست. کاری که خلبانهای ورزیده با بهترین هواپیماهای روز جهان نمیتوانند مانوری به این شکل داشته باشند.
پس اگر خودشناسی برای رسیدن به خدا صرفا به شناخت جسم محدود میشد شاید برخی افراد تصمیم میگرفتند بهجای شناخت جسم خودشان از شگفتی جسم فیل، مگس و کبوتر به خدا برسند هرچند که جسم ما تا حدی پیشرفتهتر از حیوانات هست و البته باز یادآوری شوم که این نوع خودشناسی برای شناخت خدا قابلقبول هست اما کافی نیست.
اما وقتی فراتر رفتم متوجه شدم که ما از درون نیز باید خودمان را بشناسیم و درواقع گنج اصلی نیز در درون خودمان هست. اما این سوال باز به وجود میآید که اینکه من خودم را بشناسم چه ارتباطی به شناخت خدا دارد؟ در اینجا نکتهای وجود دارد که نیاز هست بدانیم تا معما شفافتر شود. خداوند یک ذات دارد و مجموعهای صفات. اگر بخواهیم به ذات خدا پی ببریم غیرممکن است چون ما مخلوق هستیم و به انداز خالق یا بالاتر از آن اشراف نداریم که بخواهیم ذات خداوند را بررسی کنیم. البته در طول تاریخ افراد زیادی بودند که دستبهکار شدند تا ذات خدا را بشناسند ولی سرگشته و حیران به گوشهای خزیدند. ببینید، ما هیچ اصراری به شناخت ذات خداوند نداریم چون اصلا برای ما فایدهای ندارد. اینکه ما حتما باید به ذات خدا پی ببریم نهتنها گرهای از زندگی ما را حل نمیکند بلکه بیشتر سردرگم خواهیم شد.
اما شناخت صفات خداوند هم امکانپذیر، هم کابردی و هم کمککننده هست. حال پاسخ این سوال که بین خودشناسی و خداشناسی چه ارتباطی وجود دارد کمی روشنتر میشود. وقتی ما خودمان را میشناسیم و در وجودمان تفکر عمیقی داریم به این نکته پی میبریم که یک سری صفات در وجود ما هست. اینکه عشق به کسی یا چیزی دارم، اینکه فردی مهربان هستم، اینکه فردی خلاق هستم و میتوانم چیزی خلق کنم و … همه اینها به ما میگوید که این عشق، مهربانی، خلاقیت و … یک منبع بزرگی دارد که قطرهای از آن در وجود من هست. پس آن دریا خداوند هست که عشق را تا سرحد خود دارد، مهربانی را تا نهایت خودش دارد، بینهایت خلاق هست.
از این به بعد ما با کسی طرف هستیم که صفاتی دارد که ما هم قطرهای از آن صفات را در درون خودمان حس میکنیم. این کار چه کمی به من میکند و چه کاربری دارد؟ هر کس که خداوند را با این روش بشناسد که سرچشمه و نهایت عشق و مهربانی هست در زندگی ناامید نخواهد شد و اگر هم ناامید شود دوباره به آغوش عشق حقیقی برمیگردد. اگر این فرد عمیقا احساس و بارور کرد که خداوند رزاق هست و دریای خیر و فراوانی هست هیچگاه از تمام شدن نمیترسد و هیچگاه خودش را درگیر رقابتهای مالی عجیبوغریب نمیکنند و به رقیبش لطمه نمیزند که مبادا اموال من کمتر شود.
پس اگر فردی متوجه شد که بخشنده و به قول خودمان دستودلباز هست نشان از یک دریایی دارد که نهایت بخشندگی هست که حال او قطرهای از آن را در وجودش پیداکرده است. هر چه عمیقا روی این صفات متمرکز شویم و بارها تکرار کنیم، احساس کنیم و باور کنیم بخشی از گرههای و ناراحتیهای انسانی ما باز خواهد شد و تبدیل به آرامشی عمیق و دائمی میشود.
خودشناسی عرفانی
وقتی مطالب خودشناسی را در بیان عرفا مطالعه میکنیم احساس شادابی و نشاط خوبی پیدا خواهیم کرد. احساس سبکی میکنیم از اینکه ما چقدر باشکوه هستیم. اینکه ما فقط جسم نیستیم که به مشتی خاک تبدیل شویم بنابراین به قول عرفا از مرگ چه باک. وقتی فردی باور قلبی داشته باشد که فقط با مرگ از جایی بهجای دیگر نقلمکان خواهد کرد و تجربههای جدیدتر و هیجانانگیزی کسب خواهد کرد که نگران فنا، پیری و مرگ نخواهد بود و از زندگی کردن لذت خواهد برد.
عرفا بیشتر مواقع را به تفکر و تعمق در درون خودشان میپردازند و گاهی اوقات ناگفتههایی ناب برای ما دارند که البته در قالب اشعار زیبا و قابل تفکری گفتهاند.
اشعار خودشناسی
در مسجد و در کعبه به دنبال خداییم
از حس خدا در دلمان دور و جداییم
هم مسجد و هم کعبه و هم قبله بهانه است
دقت بکنی نور خدا داخل خانه است
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود؟
به کجا میروم؟ آخر ننُمایى وطنم
ای نسخه اسرار الهی که تویی
وی آینه جمال شاهی که تویی
بیرون زه تونیست هر آنچه در عالم هست
از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
خودشناسی در روانشناسی
خب، تا اینجا دیدگاههای خودشناسی در اسلام و عرفان آشنا شدیم. اما حالا سری به حوزه روانشناسی بزنیم تا ببینیم که علم روانشناسی چطور خودشناسی را بررسی میکند. وقتی با روانشناسی بخواهیم دنبال خودشناسی بگردیم دیگر کمتر از عالمهای عرفانی و … سخن به میان میآید و بیشتر احساسات انسانی را موردبحث قرار میدهد. اینکه من در این دنیا چطور زندگی کنم که بیشتر آرامش داشته باشم. اینکه باید با شناختی که از خودم پیدا میکنم بتوانم هدفهای خوبی برای زندگی طرحریزی کنم. اینکه بدانم هماکنون حالم چطور هست. آیا فردی شاد هستم یا افسرده؟ فردی درونگرا هستم یا برونگرا؟ فردی حسی هستم یا شمی و ….
فردی که روانشناس هست و میخواهد به شما کمک کند که خودت را بشناسی از ضمیر ناخودآگاه سخن میگوید، از کودکی شما پرده برمیدارد چون برخی مکاتب معتقدند که ما همان کودکی خود هستیم ولی کارهای بزرگان را انجام میدهیم.
اگر شما در تصمیمگیری برای زندگی روزمره مشکل داشته باشید، علم روانشناسی توصیه میکند که خودت را بشناس و ببین که در زندگی چه میخواهی؟ استعدادت چیست؟ به کدام سمتوسو علاقه داری، چه باوری باعث شده که تو نتوانی تصمیم درست بگیری و این ناشی از این هست که باید خودت و مسیر زندگیات را بهتر بشناسی.
اگر بارها شغلت را عوض کردی ولی همچنان سردرگم هستی، اگر در انتخاب شغل ماههاست که تردید داری روانشناسی معتقد است که یک جای کار میلنگد و اینکه شما هنوز خودت را خوب نشناختی.
بنابراین با این توضیحات متوجه شدید که خودشناسی در روانشناسی و دیگر مکاتب باهم چه تفاوتهایی دارد. روانشناسی بیشتر در خدمت زندگی و مکاتب عرفانی در خدمت کمال و سیر معنوی. البته که هر دو میتوانند در کنار هم کمککننده باشند و چهبسا که وقتی کسی با استفاده از علم روانشناسی خودش را شناخت، این خودشناسی او را برای یک زندگی خوب آماده کند و مقدمهای برای رسیدن به کمالات بالاتر باشد. از طرفی اگر به خودشناسی عرفانی نیز برسیم میتوان با آرامش و حس خوب زندگی خوبی را تجربه کرد و همچنین به مقصود نهایی یعنی سیرالی الله نیز دستیافت.
موانع خودشناسی
چرا افراد کمی موفق به خودشناسی میشوند؟
گاهی وقتها تصمیم میگیریم که درباره سوال “خودشناسی چیست و چطور میتوانیم از آن استفاده کنیم” فکر کنیم اما ممکن است با موانع زیر روبرو شویم:
- ترس از روبرو شدن با خود: شاید برایتان تعجبآور باشد که ما گاهی وقتها از خودمان ترس داریم. میترسیم که آنچه در ذهن خود بافتهایم و سالها با آن زندگی کردهایم نقض شود. شاید گذشته خوبی تجربه نکرده باشیم و برایمان آزار دهنده باشد. به همین خاطر ترس داریم که حقیقت بر ما آشکار شود و ما آن چیزی که میخواستیم نباشیم.
- اهمالکاری: گاهی وقتها آنقدر در زندگی گم میشویم که حال و حوصله تفکر از ما گرفته میشود و هزار بهانه جور میکنیم که از زیر این سوال دربرویم. در واقع اصل تمرکز کافی نداریم و برای فکر کردن در باره خودشناسی اصلا وقت نمیگذاریم.
- عملکرد مغز: معمولا فکر کردن کار دشواری هست و نیاز بهصرف انرژی بالا. از طرفی مکانیزم مغر انسان طوری طراحی شده که تمایل دارد برای حفظ بقای خود کمترین میزان انرژی را مصرف کند به همین خاطر افراد کمی هستند که در فکر کردن عمیق دوام میآوردند.
- تمایل به خارج نشدن از ناحیه امن زندگی: برخی از انسانها برای خود یک ناحیه امن در زندگی ساختهاند و حاضر نیستند به هیچ قیمتی از آن خارج شوند چون دوست ندارند که آرامش نسبی خود را از دست بدهند به همین خاطر معمولا دچار روزمرگی خواهند شد و از مهمترین بخش زندگی خود یعنی تفکر درباره خودشناسی بازمیمانند.
راههای خودشناسی چیست؟
- مطالعه کتابهای خودشناسی: شاید در دسترس ترین کار که البته در ابتدا باید انجام دهیم مطالعه کتاب هست. مطالعه کتابهای خوب خودشناسی میتواند نوع فکر کردن را به ما بیاموزد و به افکار ما وسعت بخشد. در زیر نیز چند کتاب معرفی شده است.
- بازخورد گرفتن از دیگران: چهبسا که ما فکر میکنیم که خود را شناختهایم اما رفتارهایی داریم که از دید خودمان پنهان مانده و فقط یک دوست خوب و یا فردی که بسیار به ما نزدیک هست میتواند ما را آگاه سازد. پس باید از افراد مختلف مثل پدر، مادر، برادر، همسر، دوست خوب و یا … بخواهیم که چند تا از ویژگیهای خوب و بد ما را به ما هدیه دهد و شاید برای اولین بار متعجب شوید که چقدر خصوصیت مثبت دارید که خودتان خبر ندارید و یا از آن استفاده نمیکنید.
- تفکر عمیق: وقتی دو بخش قبلی انجام شد و یا در حین انجام آن باید زمانهایی را برای خلوت با خود انتخاب کنید. با خود بیندیشد که من کجا هستم؟ و چرا در این دنیا وجود دارم؟ این سوالات بهظاهر ساده اما میتواند در شناخت شما بسیار به شما کمک کند
چگونه به خودشناسی برسیم؟
سوالی که پارها برای وب سایت بهترین خود ارسال میشود این هست که چگونه به خودشناسی برسیم و یا اینکه راههای خودشناسی چیست که البته سوالی مهم هست اما قبل از اینکه به این موضوع بپردازیم شما باید یک معما حل کنید تا بدانید که چقدر خودتان را میشناسید و در عمق ذهنت چه میگذرد. البته صرف حل کردن این معما شما به خودشناسی نمیرسید اما میدانید که نوع تصمیمگیری شما چطور هست.
فرض کنید شما سوزنبان قطار هستید یعنی فردی که با حرکت یک اهرم یا یک دکمه در بین راه تعیین میکند قطار به سمت ریل چپ حرکت کند یا راست. محل کار شما در کنار یک روستا هست که ریل قطار از کنار آن عبور میکند. هرروز ده کودک سربههوا و بازیگوش روی ریل قطار بازی میکنند و شما هم با توجه به زمان گذر قطار از این محل مراقب هستید که به کودکان آسیب نرسد و آنها را از محل ریل قطار دور نگه دارید.
از طرفی در میان ده بچه بازیگوش یک بچه بسیار حرفگوشکن، متین و مودب وجود دارد که قوانین را بسیار رعایت میکند و همیشه برخلاف نه نفر دیگر حرف شما را بهخوبی رعایت میکند. روزی از روزها شما متوجه میشوید که تا سه دقیقه دیگر قطار به محل تقاطع میرسد. شما باعجله سراغ بچهها میروید و از آنها میخواهید که از ریل سمت راست خارج شوند و در ریل سمت چپ به بازی خود ادامه دهند چراکه قطار قرار هست از ریل سمت راست عبور کند.
بعد از کلی تذکر و سروصدا کردن نتیجه این میشود که فقط همان پسربچه مودب و حرفگوشکن از ریل سمت راست خارج میشود و طبق حرف شما به ریل سمت چپ میرود و بازی خودش را ادامه میدهد اما هنوز ۹ بچه دیگر در سمت راست ریل به بازی خود ادامه میدهند.
برای شما تنها کمتر از یک دقیقه زمان باقیمانده است که تصمیم بگیرید که اهرم قطار به چه سمتی هدایت کنید. اگر قطار را به سمت راست هدایت کنید باعث مرگ نه نفر شدهاید و اگر به سمت چپ هدایت کنید باعث مرگ یک نفر شدهاید که بسیار قانونمند بوده و به حرف شما عمل کرده است.
نکتهای که وجود دارد این هست که فقط همین دو راه وجود دارد و راههای دیگر مثل متوقف کردن قطار و …. وجود ندارد درواقع شما فقط دو تصمیم دارید قطار به سمت راست برود و یا سمت چپ. تصمیمی که شما میگیرد چه هست؟
البته حل این معما ساده نیست اما برای اینکه کمی خودتان را محک بزنید خوب هست ولی فعلا زیاد درگیر آن نشوید و مطالب را ادامه دهید چون این معما پاسخ روشنی ندارد اما بر اساس پاسخی که در قلبتان به آن میدهید میتوانید تا حدی شخصیت خودتان را درک کنید. زمانی که این معما را میشنوید ممکن است ساعتها به این موضوع فکر کنید. منظور این هست که برای خودشناسی هم باید همینطور عمیقا فکر کنید و هرروز رفتار خودتان را زیر نظر بگیرید تا درک خوبی از خودتان پیدا کنید. باید مثل حل این معما عمیقا به خودمان و درونمان فکر کنیم تا بتوانیم خودمان را بهتر بشناسیم که البته در زیر روشهای آن خواهم گفت.
اجزای خودشناسی چیست؟
شاید تاکنون فکر میکردید که خودشناسی یک بخش دارد و همینکه در مورد خودم تفکر کنم و حال فعلی خودم را بدانم بدین معناست که خودم را شناختهام. اما برای اینکه درکی بیشتر از خودمان داشته باشیم باید پازل خودشناسی را تکمیل کنیم. برای اینکه این پازل تکمیل شود باید علاقه، استعداد، باورها، ارزشها، و تیپ شخصیتی خودمان را بشناسیم تا درک جامعتری از خود پیدا کنیم.
- علاقه
علاقه یک حس قلبی هست که همه ما بارها آن را تجربه کردهایم. زمانی که به یک کاری علاقه پیدا میکنیم دیگر ساعت کاری، روز یا شب بودن، صبح زود و خواب بودن را متوجه نمیشویم. هر زمان ممکن است کارمان را شروع کنیم. شاید ساعت 3 شب با ایدهای از خواب بیدار شوید و همان لحظه شروع به ادامه کارتان کنید. بنابراین علاقه یک میل و کشش شدید قلبی هست که نیروی زیادی برای انجام کار به ما میدهد.
همین متنی که هماکنون در حال مطالعه آن هستید ساعتها زمان صرف شد. از مطالعه، تحقیق، نوشتن و … اما به خاطر علاقهای که من به نوشتن و آموزش دارم گذر زمان را خیلی متوجه نمیشوم و ادامه میدهم. بخش از آن در شب نگارش شده و بخشی در صبح و بخشی در ظهر و همچنان نوشتن و نوشتن. برای اینکه تا حدی از علاقه خود باخبر شوید لازم هست که به این سوالات فکر کنید.
با انجام چه کاری گذر زمان را متوجه نمیشوید و دائم به ساعت نگاه نمیکنید؟
اگر میلیونر بودید و ثروت زیادی داشتید صرف چهکارهایی میکردید؟
پنج نفر که دوست دارید همینالان در کنار آنها باشید نام ببرید؟ این افراد بیشتر هنرمند هستند؟ فیزیکدان؟ ورزشکار؟ یا …
در فیلم زیر که بخشی از فیلم وبینار کشف علاقه هست برخی از علتهایی که مانع پیدا کردن علاقه هست را بیان میکنم.
- استعداد
استعداد یعنی کاری که ما میتوانیم در مدتزمان کم و باانرژی کم نسبت به سایر کارهای دیگر یاد بگیریم.
یک مثال: فرض کنید دو برادر در کلاس پیانو شرکت میکنند. اما باوجود اینکه هر دو زیر نظر یک استاد و به یک اندازه تمرین میکنند و شرایط برای هر دو تقریبا مساوی هست اما یکی از برادرها در زمان کمتری و با صرف انرژی کمتر میتواند یک قطعه موسیقی را بهخوبی بنوازد و درواقع پیشرفت بهتری دارد اما برادر دیگر باید تلاش بیشتری کند تا بتواند بهخوبی برادر اول نوازندگی کند. پس میتوان حدس زد که برادر اول استعداد بهتری نسبت به برادر دوم دارد.
چند سوال برای یافتن سرنخهایی از استعداد:
چهکارهایی است که شما میتوانید عالی و درعینحال راحت انجام دهید؟
فکر میکنید چه استعداد دستنخوردهای دارید؟
فعالیتهایی که به شما نیرو میدهند، کدماند؟
- باورها
فرض کنید در جمعی قرار دارید و بحثی راجع به این شکل میگیرد که تحصیل در خارج از کشور بهتر است یا داخل. به نظر شما آیا همه موافق یا مخالف هستند؟ قطعاً خیر، عدهای موافق، عدهای مخالف و برخی از افراد هم نظر خاصی ندارند.
سؤال اینجاست که چه عاملی باعث به وجود آمدن نظرهای مختلف میشود؟ هر انسانی دارای افکار و باورهایی است که در یک چارچوب مشخص جای میگیرد. برای برخی این چارچوب بسیار کوچک است و درنتیجه تصمیم و اقداماتی هم که
میگیرند، به همان اندازه کوچک است. برخی دیگر باورهایی بسیار بزرگ و قوی برای خود ساختهاند و به همین خاطر اقدامات بزرگی هم انجام میدهند. بنابراین همین باورهای مختلف باعث به وجود آمدن نظرات مختلف میشود.
این باورها کمکم در خانواده، مدرسه و جامعه در وجود ما شکل میگیرد و آنهایی که زیاد تکرار شدهاند باعث به وجود آمدن رفتارهای ما میشود. اما آیا ما دیگر اسیر باورها هستیم و هیچ کاری از دست ما ساخته نیست؟ قطعا خیر، همین خودشناسی و آگاه شدن از خود به ما کمک میکند که کدام باورهای درست و کدام نادرست هستند و درنهایت به رفع آن بپردازیم.
چند وقت پیش فردی که از طریق وبسایت بهترین خود با من آشنا شده بود جهت مشاوره خصوصی هماهنگ کرد و در جلسهای که با او داشتم موضوعاتی مطرح میکرد که مشخص شد بخشی از مشکلات او از باورهای نادرستی هست که مانع از رسیدن به هدفش شده است. این فرد میگفت: آقای رزمجو من هر موقع میخواهم شروع به درسخوان کنم و به هدفم که همیشه در رؤیاهایم هست برسم با یک بهانه خودم را سرگرم چیزیهای دیگری میکنم. مثلا با شبکههای اجتماعی خودم را سرگرم میکنم، برای خرید وسایل خانه بیرون میروم، دوباره سراغ درس میآیم و بعد از چند دقیقه تلویزیون را روشن میکنم و بالاخره هر کاری میکنم که درس نخوانم و بعد خودم بهشدت ناراحت میشوم اما کاری از دستم برنمیآید. بله، این هست قدرت باورهای قبلی که شاید خودمان هم علت آن را ندانیم. اما باید دقت کنیم، اول علت را پیدا کنیم و بعد ریشهکن کنیم تا باانرژی کمتری به اهداف بزرگتر برسیم.
- ارزشها
ارزشهای زندگی همان قطبنمای زندگی ما هست که باعث میشود هدف زندگی را گم نکنیم. اما معمولا کمتر کسی از این قطبنما استفاده میکند و اجازه میدهند که در گوشه انبار خاک بخورد و از بین برود. جالب اینکه برخی از افراد حتی نمیدانند که این گوهر ناب در درونشان وجود دارد که بخواهند از آن استفاده کنند.
برای شناخت بهتر خود باید سه ارزش اصلی زندگی خودمان را پیدا کنیم. ارزشهایی که با پیدا کردن آن دلیل اصلی تصمیمات زندگی خود را پیدا میکنم. مثلا دوستی بود که باوجود اینکه در یک دانشگاه معتبر خارجی پذیرفتهشده بود و چند ماه مشغول به تحصیل شده بود تصمیم میگیرد که به کشورش بازگردد. چرا؟ چون اولویت ارزشی در کنار خانواده بودن برایش آنقدر مهم بود که تحصیل را در یک دانشگاه خارجی معتبر رها کرد. بله، بدون این شاید خودمان متوجه شویم ارزشهای زندگی در تصمیمات ما نقش مهمی دارند. برای پیدا کردن سه ارزش اصلی زندگی خود به مطلب زیر مراجعه کنید.
- تیپ شخصیتی
روش شخصیت شناسی به روش MBTI به اینگونه هست که همه افراد جامعه در 16 طیف دستهبندی میشوند. البته به این معنا نیست که وقتی در یک دسته خاص قرار گرفتیم دیگر هیچ ویژگی از دستههای دیگر نداریم بلکه این روش مشخصی میکند که شما بیشتر متمایل به کدام طیف و دسته هستید.
با انجام یک تست شما میتوانید تا حد خودتان را بیشتر بشناسد اما همانگونه که گفتیم یک قطعه از پازل خودشناسی کامل خواهد شد و نیازمند این هست که اجزای دیگر هم بررسی کنید.
تست شخصیتشناسی MBTI
تست تیپ شخصیتی بهزودی در وبسایت بهترین خود اجرا میشود و بعدازآن لینک ورد به تست بهصورت رایگان و آنلاین برای شما فراهم میشود که بتوانید خودتان را بهتر بشناسید.
معرفی کتابهای خودشناسی
در اینجا قصد دارم که چند کتاب در مورد خودشناسی به شما معرفی کنم که بیشتر بتوانید خودتان را بشناسید. اما نکته مهم این هست که باید بدانیم خودشناسی چیست و چه بخشهایی دارد چون در ذهن خیلی از افراد خودشناسی همان تستهایی هست که بهصورت آزمون در اینترنت وجود دارد و بعدازآن میتوانیم خودمان را خوب بشناسیم. درواقع معمولا این آزمونها که معمولا مدل MBTI یا DISC هستند به ما کمک میکند که تیپ شخصیتی خود را بهتر بشناسیم و نکته مهم این هست که تیپ شخصیتی بخشی از پازل خودشناسی هست.
کتابهای زیادی در این رابطه نوشته شده است که یکی از آنها کتاب زندانیان باور هست که میتوانید مطالعه کنید. البته توصیه میکنم که اگر واقعا تمایل دارید خودشناسی عمیقی داشته باشید مطالعات بیشتری داشته باشید. اگر کتابی درباره شناخت باورها میخواهید این کتاب در کنار سایر کتابهای خوبی که برای باور نوشته شده است میتواند گزینه مناسبی باشد.
اگر میخواهید بهعنوان مشکل روحی و روانی خود از این کتاب استفاده کنید بهتر است از یک روانکاو کمک بگیرید ولی اگر از نظر روحی مشکل حادی ندارید میتوانید آن را مطالعه کنید و از آن بهر ببرید.
از دیگر اجزای خودشناسی، شناخت تیپ شخصیتی هست که شاید بهترین منبع را بتوان کتاب شغل مناسب شما دانست. این کتاب، کتابی مفید و بسیار خوب هست که کمک میکند ما خودمان را یک سطح بیشتر بشناسیم. در این کتاب افراد را به ۱۶ تیپ شخصیتی تقسیم میکند و هر فرد را در یکی از این گروهها جای میدهد و سپس ویژگیهای آنها و اینکه برای چه شغلی مناسب هستند شرح میدهد. هرچند که اعتقاددارم انسان فراتر از این هست که در یکی از ۱۶ گروه خاص جای بگیرد و توانمندی بیشتری دارد اما برای خودشناسی میتوانید از این کتاب در کنار کتابهای دیگر که در زمینه خودشناسی معرفی میکنیم بهره بگیرید و خودتان را بهتر بشناسید اما نباید خودتان را محدود کنید.
و اما کتابهای دیگری که باید مطالعه کنید این هست که باید علاقه و استعداد خودتان را نیز بشناسید. کتاب ۵ نقطه قوت برتر خود را بشناسید یکی از کتابهایی هست که به شما کمک میکنید از میان استعدادهای مختلف استعداد خود را پیدا کنید. در این کتاب نقاط قوت زیادی از انسانها شرح داده است که شما با توجه به توضیحات میتوانید ۵ استعداد بالای خودتان را بیابید.
یک کتاب دیگر در مورد خودشناسی
و اما اگر تمایل دارید یک کتاب در مورد خودشناسی بخوانید که تمام پازل خودشناسی در آن باشد و نمیخواهید دهها کتاب را باهم بخوانید تا خودتان را بشناسید میتوانید کتاب ثروت درون را مطالعه کنید. در این کتاب تمام اجزای خودشناسی همراه با مثال، داستان، تمرین و … آمده است که شما را به درک بسیار مناسبی از خودتان میرساند. کتاب ثروت درون را میتوانید بهراحتی از لینک زیر تهیه کنید.
منتظر بروز رسانیهای بعدی این مقاله باشید. نظرتان را بنویسید تا با شما تکمیلتر شویم.
اگه میخوای هر روز آموزشها و نکات مهمی برای خودشناسی و کشف رسالت زندگی بدونی کافیه صفحه اینستاگرام بهترین خود را از طریق دکمه زیر فالو کنی.
سلام
من آزمون های زیادی برای خودشناسی دادم اما احساس میکنم بیشترین مشکلم در مورد همون پاسخ دادن به اون سوالاست. نمیدونم آیا این پاسخی که میدم شخصیاگت اصلی خودمه یا چیزی که دوست دارم.
خیلی عالی بود من به علوم غریبه علاقه دارم در اون مورد باید چکار کنم
سلام
در مورد علوم غریبی اطلاعی ندارم.
ممنون از لطف تون مطالبی خوبی بود و خاصه ممنونم بابت معرفی کتاب🌹🙏🌹وجودتون سراسر آرامش و نیکی
سلام
تشکر از شما
موفق باشد
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه.چند وقتی بود که درگیر کلمه ی خودشناسی و فلسفه بودم .بعضیا میگن کتاب بخون….بعضیا میگن سخنرانی هایی از افراد عالم رو ببین…در کل نمیدونم از کجا شروع کنم تا به خودشناسی برسم…ممنون میشم راهنمایی کنید.
سلام محمد رضا
اول از خودشناسی شروع کن، توی این مورد کتاب ثروت درون بهت پیشنهاد می کنم به شرطی که با صبر و حوصله به سوالات داخل کتاب جواب بدی. بعد کم کم می تونی بری سراغ کتاب های دیگه که البته این را بگم که خودشناسی و فلسفه راهی هست که هم اگه علاقه داشته باشی جذاب هست و هم بی انتها. راستش کتاب های زیادی هست ولی توصیه می کنم که از ساده تر ها شروع کن تا دلسرد نشی. مثل الفبای فلسفه و یا سخنرانی های آقای الهی قمشه ای و …
با سلام و عرض ادب
بسیار متشکر از مطالب عالی و جامعتون و آگاهی سازی که انجام می دید. سوالی داشتم، با توجه به مطالب ذکر شده ایا می توان گفت در علم روانشناسی هم همانند علم فلسفه خودشناسی مقدمه خداشناسی است اما با این تفاوت که در فلسفه مستقیما اشاره شده است اما در روانشناسی به صورت تلویحی و غیر مستقیم به این موضوع می توان پی برد؟ که با خودشناسی در مسیر خودشکوفایی در حال حرکتیم و این منجر به این می گردد که در مسیر خدا و کمال یافتن حرکت کنیم؟؟خیلی ممنون میشم توضیح بفرمایید
سلام
بحث خودشناسی سطح های متفاوتی داره. بعضی ها فقط به بعد جسمانی نگاه می کنن. بعضی ها فراتر رفته و هدف را صرفا شادی در همین دنیا می بینن که اغلب، هدف روانشناسی نیز همین مورد هست. و در فلسفه کمی پا را فراتر قرار می ده. شما می تونید از هر کدام از این سطوح استفاده کنید و به سیر تکاملی خود به سمت خدا ادامه دهید. به عنوان مثال شاید پزشکی متخصص هدفش از گفتن آناتومی بدن این باشد که به دیگران آگاهی دهد که زندگی سالمی داشته باشن اما شما می توانید از یک زاویه دیگه به این قضیه نگاه کنید و عظمت خداوند را در آن ببینید و حیرت کنید. بنابراین می توان از خودشناسی که روانشناسی توضیح می دهد نیز استفاده کرد و در جهت کمال رفت.
سلام به روی گل شما
واقعا ممنونم از شما اینو از صمیم قلبم میگم🌹❤️❤️🌹
خیلی وقت بود که درگیر کلمه خودشناسی بودم و از هر کی میپرسیدم هیچ کس هیچی نمی گفت یا یه سری جملات میگفتن که بد تر سردرگم میشدم و نمیتونستم به سوالم ربطش بدم و سر این قضیه حدودا شیش ماهی درگیر بودم و اعصابم به شدت داغون بود
اما الان با خوندن این متن که حسابی معلومه رو طرز نوشتنش فکر کردید و حساب شده و پر بار نوشتید کمی با مفهوم خودشناسی آشنا شدم و تازه یکم آروم گرفتم .
سلام علیکم!
من همیشه تلاش می کنم که خودم، خدایم و جامعه ام را به بهترین شکل ممکن بشناسم، و مبهمات را بزدایم، تا به عنوان یک انسان بتوانم از طرق سمینار ها ، سخنرانی ها و دست نوشته هایم به همنوعانم کمک نمایم.
بسیار عالی ….
سلام.من کارم نجاری هست.با اینکه 20 ساله تو این کارم ولی هیچ پیشرفتی نکردم.بارها به خودم گفتم این کار رو رها کنم و یه شغل دیگه بگیرم چون فکر میکنم من اصلا به این کار علاقه ای ندارم و چون پدرم این کاره بود من خود به خود وارد این کار شدم .از اون طرف وقتی میبینم دوستام و آشناهام با چند سال کار به درآمد خوبی رسیدن بیشتر به فکر میفتم.با این مقاله شما بهتره برم و کتابی بخونم در مورد خودشناسی و انتخاب یه شغل دیگه.ممنونم اگه نطرتون رو بگید.
سلام
باید دقت کرد که مشکل عدم پیشرفت شما از کجا ناشی می شود. در واقع این نکته بسیار مهم هست چرا که اگر این مشکل همراه شما باشد در هر شغلی باشید باز همان قضیه برقرار است. به عنوان مثال باید از خودتان بپرسید آیا کسانی هستند که شغل من را داشته باشند و بسیار پیشرفت کرده اند؟ آیا به خاطر به روز نبودن خودم هست؟ آیا تبلیغات مناسبی دارم؟ آیا کسب و کارم را مطابق مشتری رشد می دهم و مهارت های خودم را از 20 سال پیش تا الان به روز کرده ام؟ آیا دلیل بی علاقه بودن من به خاطر درآمد هست و اگر افزایش یابد شغلم را دوست خواهم داشت؟ و…
البته اگر به این نتیجه رسیده اید که اصلا علاقه ندارید شاید بهتر باشد که کم کم مهارت و کار جدیدی در راستای علاقه مندی خودتان یاد بگیرید و به سمت هدف خود بروید. فیلم آموزشی رسیدن به شغل رویایی در وب سایت می تواند به شما کمک کند:
رسیدن به شغل رویایی
سلام وقت بخیر
خودشناسی خوبه آدم وقتی خودش میشناسد که ضعف هایی دارد ونمیداند چگونه این ضعف ازبین ببرد چی کاریایدبکند؟
سلام وقت شما هم بخیر
وقتی فردی خودش را خوب بشناسد مهم ترین قدم در راه بهبود خودش برداشته است. فرض کنید فردی متوجه شد که اعتماد به نفس پایینی دارد به همین خاطر می تواند با مطالعه و آموزش دیدن و البته تمرین در یک بازه زمانی به خوبی خودش را بهبود دهد. باید توجه داشت که مسیر بهبود فردی یک شبه نیست ولی زمانی که ما صرف بر طرف کردن آن می گذاریم واقعا ارزشش را دارد.
در مورد این سوال که البته کمی کلی پرسیده شده شاید نیاز باشد به صورت ریزتر و تخصصی تر پرسیده شود که می توانید از طریق ایمیل یا فرم مشاوره با ما در تماس باشید.
من ازخودشناسی میترسم بیشتردرگذشته هاغوطه ورم یعنی صبح که ازخواب پامیشم به گذشته فکرمیکنم تا شب مانندیک پتک توی سرم میکوبداین گذشته خاطرات تلخ وعمرگرانمایه ای که بیهوده به بطالت گذشت خلاصه دوست دارم اول ازهرچیز گذشته های تلخ ازذهنم پاک شودتابه آرامش نسبی برسم این برام ازهرچیزی توزندگی مهم تره آرامش روحی
سلام دوست عزیز
معنای خودشناسی این نیست که گذشته خود را مرور کنیم و از آن رنج ببریم چون این کار هیچ فایده ای ندارد. شما قطعا توانمندیهایی دارید که باید آن ها را پیدا کنید. وقتی در جهت نقاط قوت خود حرکت کردید گذشته شما کم کم رنگ می بازد و شما فردی قدرتمندتر خواهید شد. نکته این جاست که ذهن ما طوری هست که افکار زیادی را نشخوار می کند و این افکار تبدیل به احساس می شود سپس این احساس دوباره تبدیل به فکر می شود و یک چرخه قدرتمند چه در جهت مثبت و چه در جهت منفی به وجود می آورد. بنابراین با انجام اقدامات مثبت باید این چرخه را به مرور از بین ببرید و چرخه احساس خوب جایگزین کنید.
باسلام و احترام خدمت شما بزرگوار
متن جالبی بود و خیلی پر محتوا ،مدتی است که درگیر همین کلمه خودشناسی هستم دقیقاً نمیدونستم معنای اون چیست و راه بدست آوردن خودشناسی چیست ؟ شما خیلی خوب بیان کردید ان شاءالله خداوند متعال بهتون خیر کثیر عطا کنه،عاقبت به خیر بشید با دعای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف.
التماس دعا
ممنونم از شما و خوشحالم که مورد استفاده شما واقع شده است.
سلام دوست عزیز اگه میخوای این افکارت را از بین ببری و یا هر مشکلی که داری میخوای از بین ببری من یک منبع بهت میگم که بری مطالعه کنی البته با معنیش و تفسیرش اگه نتیجه نگرفتی و جواب سوالت و مشکلاتت پیدا نکردی هر چی خواستی من حاضرم اون هم قران کریم هست و احادیث صحیح پیامبر اکرم محمد(ص)