چگونه بهانه‌ها را کنار بگذاریم وعملگرا شویم؟

تقریبا بعید هست که فردی ادعا کنید صد در صد عملگرا هست و هیچ بهانه‌ای برای انجام دادن کارهایش ندارد. در واقع انگار بهانه‌جویی جز سبد روزانه ما هست و برخی افراد این‌قدر در این کار تمرین داشته‌اند که حرفه‌ای شدند و هم اکنون در حال گذراندن دوره تخصصی آن هستند. 🙂

اما برخی افراد نیز با وجود این که بهانه دارند این سوال را از خوشان می‌پرسند که چطور بهانه‌ها را کنار بگذاریم و به فردی عملگرا تبدیل شویم چون مطمئنا کسی عملگرا به دنیا نیامده است و مثل هر مهارتی نیاز به آموزش و تمرین دارد.

چگونه بهانه‌ها را کنار بگذاریم؟

قبل از این که به این نکته بپردازیم که چگونه بهانه‌ها را کنار بگذاریم باید به این نکته توجه کنیم که چرا ما بهانه می‌آوریم؟

یکی از دلایل مربوط به کارکرد مغز هست. مغز ما برای این که انرژی زیادی مصرف نکند و ما زنده بمانیم (مغز هنوز تصور می‌کند ما در غار زندگی می‌کنیم و شاید از گرسنگی تلف شویم) کاری می‌کند که هر گاه می‌خواهیم کاری انجام دهیم مخصوصا اگر شروع کار جدید باشد از ابزار بهانه و ترس استفاده ‌کند تا آن کار انجام نشود. در این شرایط ما از محدوده امن خود خارج نمی‌شویم و با بهانه کار را انجام نمی‌دهیم. البته قدرتی که ما داریم بالاتر از آن هست و می‌توانیم از پس آن برآییم.

نکته دوم مربوط به باورهای ما هست که این باورها در وجود ما شکل گرفته هر گاه بخواهیم کاری انجام دهیم سعی می‌کند ما را منصرف کند. به عنوان مثال اگر شما قبلا در یک کاری شکست خورده باشید ممکن است چند سال بعد هم که بخواهید کاری مشابه یا همان کار را انجام دهید قسمت مربوط به ترس از شکست فعال خواهد شد و از شما می‌خواهد که بی‌خیال انجام آن شوید و برایتان یک بهانه شیک می‌سازد.

برای رفع بهانه‌ها چه کنیم و چگونه بهانه‌ها را کنار بگذاریم ؟

  • قبول کردن مسئولیت زندگی و پذیرش اشتباهات

خیلی عالی هست که در کمترین زمان ممکن هر مشکلی داریم را به چیزی دیگر یا کسی غیر از خودمان نسبت دهیم. آن‌وقت برای ساعاتی هم که شده می‌توانیم نفس راحتی بکشیم. اما آیا منظور من این هست که همه چیز عالی هست و فقط شما مقصر هستید؟ خیر، ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که تضادها وجود دارد و خواهد داشت. در طول تاریخ انسان‌هایی بودند که این تضادها را حل کردند و مسئولیت زندگی خودشان را بر عهده گرفتند و ماندگار شدند یا حداقل خودشان احساس آرامش داشتند و افرادی نیز بودند و خواهد بود که همیشه نالان هستند و شرایط را به همه چیز نسبت می‌دهند الا خودشان.

در حقیقت بهانه‌ چیزی هست که عدم رسیدن به موفقیت ما را توجیه می‌کند.

این کاری سخت هست چون ما سال‌هاست که تمرین بهانه آوردن می‌کنیم و یک شبه نمی‌توان متحول شد و از فردا بهانه‌جویی نکرد اما نکته این هست که می‌شود تمرین کرد و هر روز بهانه‌ها را کم‌تر کرد. تمرین به این شکل هست که شما همین الان 5 تا از بهانه‌های خود را بنویسید. نمی‌دانم چه بهانه‌ای داری؟ و چه کاری قرار هست انجام دهی ولی سال‌ها یا ماه‌هاست که انجامش نمی‌دهی. سعی کن از کوچک‌ترین بهانه شروع کنی تا دیوار بهانه‌هایت ترک بردارد و آن را برای روزی که فرو ریزد آماده کنی.

روز اول یکی از آن بهانه‌ها را انتخاب کن. به خودت سخت نگیر. و سعی کن انجامش بدهی. شاید در ابتدا سخت باشد مثل یک نوازنده ویولون که در ابتدا خیلی سخت و مسخره می‌نوازد. مثلا اگر چند سال هست که می‌خواهی مهارتی را یاد بگیری ولی بهانه‌ات این هست که سرم شلوغ هست همین الان یک مطلب راجع به آن یادبگیر.

زمانی که اولین بهانه را پشت سرگذاشتی انگیزه بیشتری برای رفع بهانه‌های دیگر خواهی داشت و سرعت و قدرت شما زیاد خواهد شد. همچنین برای این که بدانیم چگونه بهانه‌ها را کنار بگذاریم باید اشتباه کردن را جزیی از زندگی بگذاریم، بالاخره ما انسان هستیم و در این دنیای مادی اشتباه کردن وجود دارد.

  • افزایش عزت‌نفس لازم هست

یک رابطه تنگاتنگ بین عزت‌نفس و بهانه آوردن وجود دارد. افرادی که عزت‌نفس بالایی دارند با وجود این‌که ده‌ها بهانه در سر آن‌ها می‌چرخد اما چون خودشان را قبول دارند و از درون احساس توانمندی دارند بهانه را کنار می‌گذارند و کارشان را انجام می‌دهند.

  • چند طرح جایگزین داشته باشید

اگر خودتان را خوب بشناسید ودر رفتارهای خود دقت کنید متوجه خواهید شد که چه موقع‌ از بهانه استفاده می‌کنید. به عنوان مثال بسیاری از افراد زمانی که شرایط انجام یک کار مهیا نباشد بهانه خوبی دارند که هیچ کاری دیگری انجام ندهند. یک راه برای این که به ذهنمان رودست بزنیم این هست که همیشه چند طرح جایگزین داشته باشیم.

فرض کنید که من در تصمیم گرفته‌ام که این مقاله را در سایت بنویسم. وقتی به سمت لپ تاپ می‌روم برق قطع می‌شود. کمی احساس خوشحالی می‌کنم چون دیگر واقعا نیاز نیست کاری انجام دهم و هیچ بهانه‌ای هم در کار نیست چون واقعا برقی نیست که من بخواهم مقاله بنویسم و هر فردی که این موضوع را بشنود متوجه می‌شود حق با من هست. اما اگر این پایان ماجرا نیست. اگر شما حرفه‌ای باشید و واقعا تصمیم داشته باشید که کاری انجام دهید سراغ هدف یا طرح شماره دو می‌روید. در مثال بالا وقتی برق قطع شد من چند کتاب که تا الان فرصت بررسی آن نداشتم را مطالعه می‌کنم و نکات جالب آن را برای نوشتن مقالات بعدی یادداشت خواهم کرد.

این یک مثال ساده بود و شما برای کارهای بزرگ و کوچک خود باید حداقل سه زیر عنوان داشته باشید که اگر اولی نشد سریع سراغ دومی بروید واگر دومی نشد سراغ سومی. بنابراین این یک تکنیک هست که به ما یاد می‌دهد چگونه بهانه‌هایمان را کنار بگذاریم و عملگرا شویم.

شما چه بهانه‌‌هایی دارید؟ چطور به بهانه‌های خود رودست می‌زنید؟ نظر خودتان را برای استفاده سایر دوستانتان بنویسید.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.