زندگی در زمان حال و کسب آرامش

چرا باید توی زمان حال زندگی کنیم؟

صبح روزهای سیزده بدر، زمانی که مدرسه بودیم را همه ما تجربه کردیم. سر صبح با کلی شوق و ذوق بلند می شدیم و وسایلمون را جمع و جور می کردیم. با فک فامیل و چند تا ماشین راه می افتادیم توی کوه و جنگل. وقتی به درختان سرسبز بهاری می رسیدیم از ماشین می پریدیم پایین و یک نسیم خنک می خورد صورتمون. همان جا احساس فوق العادی بهمون دست می داد. حس بودن در طبیعت، حس بودن در لحظه با پدر و مادر، دوستان یا فامیل. اولین چیزی که از ماشین می افتاد پایین یه توپ بود که قل می خورد و یه نفر هم اولین شوت را می زد زیر توپ.

کم کم توپ های بدمینتون هم بیرون می اومد و همه چیز رو به راه بود. کلی خوش می گذشت تا این که صدای مادرها می اومد که بچه ها بیاین نهار سرد نشه. نهار که می خوردیم  یه کم استراحت و گپ می زدیم. کم کم ساعت سه، چهار بعد از ظهر می شد. همیشه توی این ساعت یه گرد غم توی دلمون می نشست. این که راستی راستی فردا باید برم مدرسه، ای وای تکالیفم هنوز مونده، برای امتحان ریاضی که بعد از کلی چک و چونه زدن با معلم انداختیم بعد از تعطیلات هم هنوز هیچی نخوندم.

 انگار توپ بازی، بودن با فامیل و تفریح دیگه خیلی خوش نمی گذره. کم کم خورشید می خواد غروب کنه که صدای پدرها در میاد که تا به ترافیک و شب نخوردیم بریم خونه. راستی چرا این همه ذوق صبح بعد از چند ساعت کم رنگ می شه. مگه روز سیزده تموم شده؟ مگه اتفاقی افتاده؟ مگه مکان شما عوض شده؟

چیزی که اتفاق افتاده اینه که زندگی در زمان حال را از دست دادیم. داریم مرتب بین آینده و گذشته سیر می کنیم. مرتب خودمون را سرزنش می کنیم که چرا توی تعطیلات تکالیفمون را خوب انجام ندادیم؟ یا این که فردا را چی کار کنم؟

دوستان خوبم؛ این یه مثال ساده بود از یه روز اغلب ما تجربش کردیم. اما هدف ما کل زندگی هست. نکنه روزی بیاد که بگیم ای کاش پنجاه سال گذشته را بهتر زندگی کرده بودم. یا نکنه به خاطر این که هنوز به آینده مطلوب خودمون نرسیدیم بخوایم زمان حال را با ترس، بی قراری و اضطراب از دستش بدیم.

زمان حال یعنی همین حالا چی دارم؟ از چی می تونم بهترین استفاده کنم تا آیندم را بسازم؟ چه چیزی هست که می تونم ازش لذت ببرم؟ شکر گذار چی می تونم باشم؟ راستش بودن در زمان حال کمی نیاز به تمرین و کار داره اما ارزشش را داره. وقتی زندگی در زمان حال را واقعا تجربه کنی می دونی که چه گنجی داری. می تونی با تمام وجود چیزهایی که تا الان ندیدی و یا برات ارزشی نداشتن را ازشون لذت ببری. این حس فوق العاده را باید تجربش کنی. پس حالا که دوست دارید در زمان حال باشید بریم سراغ این که چه عواملی وجود داره که زمان حال زندگی را از دست می دیم و چطور باید توی لحظه زندگی کنیم.

چرا زمان حال را از دست می دیم؟

پیدا کردن مسیر زندگی

تصور کنید خلبان یک هواپیما هستید و کم کم دارید به فرودگاه نزدیک می شید. توی فرودگاه چندتا باند فرود وجود داره و شما از بالا همه اون ها را می بینید. توی این حالت چی کار می کنید؟ باید سریع تصمیم بگیرید که فقط در یک باند مشخص فرود بیاید و اگر تا لحظه نزدیک شدن به زمین هنوز مردد باشید احتمالا اتفاق جالبی رخ نخواهد داد.

ما همین الان خلبان زندگی خودمون هستیم ولی می بینیم در طول روز بارها مردد هستیم. این که از بین ده دست لباسی که دارم کدوم را بپوشم؟ توی فروشگاه از بین بیست شامپو که تبلیغاتشان سر به آسمان گذاشته کدام را انتخاب کنم؟ کتاب های زیادی توی خونه داریم که اگه خیلی خوش شانس باشن فقط چند صفحه از اون ها خونده شده. همین تردیدها کم کم حال خوب را از ما می گیره طوری که خودمون هم نمی دونیم چی شده چون بهش عادت کردیم.

بذار یه مثال دیگه بزنم؛ چیزی که من زیاد توی مسافرت هام می بینم این هست که بعضی ها با وجود این که همین الان یه جای فوق العاده هستن ولی به راحتی از دستش می دن چون می خوان این زمان را به آینده منتقل کنن. می پرسید چطور؟ با گوشی همراهشون و گرفتن عکس های بیش از حد و اندازه. یعنی از 30 دقیقه ای که توی اون مکان هستن، بیش از 20 دقیقه اون را از خودشون و محیط اطرافشون عکس میگیرن.

چند روز بعد یه چیز جالب تر پیدا می کنن و چون حافظه گوشیشون پر شده به راحتی اون تصاویر را حذف می کنن. تصاویری که شاید هیچ وقت دیگه دیده نشه و زیر صدها عکس و فیلم دیگه پنهان و یا به هر دلیلی حذف بشه. می شه توی اون لحظه نهایتش دو سه تا عکس گرفت و بعدش کلی لذت برد. قرار نیست که ما دیگه مسافرت نریم. قرار نیست همین الان تمام جاهای زیبا و دیدنی از بین بره. شما دوباره می تونید یه جای زیبا را ببینید. پس بیایم همان لحظه با تمام وجود از اون جا لذت ببریم.

انبوه تبلیغات و خبرها آرام و قرار از ما گرفته. این که اگه فلان دستگاهی که تبلیغ می کنه نخرم یک جزء از زندگی من کم هست و باید حتما بخرمش. و بعد از مدتی می بینیم کلی جنس توی خونه هست که استفاده ای نداره و دوباره تولید استرس. انگار همه چیز ضروری هست. انتخاب این که چه چیز باید داشته باشیم و چه چیز اهمیت نداره برامون مشکل شده.

وقتی تلوزیون روشن می شه، انبوهی از خبرهای بد وارد ذهنمون می شه. طوری که واقعا باور می کنیم اصلا دنیا هیچ چیز زیبایی نداره. انگار یه مسابقه هست که اگر عقب بمونیم از بین می ریم. راستی می شه کاری کرد؟ می تونیم زندگی در زمان حال را پیدا کنیم؟

چطور زندگی در زمان حال را از دست ندیم؟

قبل از این که مطالب زیر را ادامه بدیم این فیلم هم می تونید ببینید که نکات خوبی درباره کسب آرامش و بودن در زمان حال را بیان می کنه.

اعتقاد دارم که هنوز میشه زندگی در زمان حال را احساس کنیم. قدم اول این هست که باور داشته باشی وگرنه اگه باور نداشته باشی صدتا کتاب هم بخونی باز می گی نمی شه. توقع نداشته باشیم که غول چراغ جادو بیاد و یه دفعه زندگی در زمان حال را به ما بده. حتی اگه چند ساعت بتونید در زمان حال باشید خیلی عالیه و با تمرین می تونید به یه عادت تبدیل کنید. نمی خوایم مثل کسانی که یوگا کار می کنن یا مثل مرتاض های هندی به تمرکز برسیم. بلکه می خوایم همین حالا از داشته هامون لذت ببریم. می خوایم از الان را برای ساختن آینده استفاده کنیم. می خوایم تا جایی که می شه گذشته را به حال خودش بگذاریم.

اگه شما باور دارید که میشه پس قدم اول را طی کردید، بنابراین می خوام که برای خودتون که از همه چیز باارزش تر هست وقت بگذارید. اگه وقتی برای خودتون ندارید پس خیلی برای خودتون ارزشی قائل نیستید. اگه بخواید حتما برای تفکر وقت پیدا می کنید. پس بیایم خودشناسی انجام بدیم. این که من کیستم؟ چی کار باید بکنم؟ چه چیزی برای من ضرورت داره و چه انتخابی را نباید انجام بدم. افراد موفق دنیا بر خلاف اون چیزی که فکر می کنیم زیاد پر مشغله نیستند، اون ها می دانند چه چیزی ضرورت داره.

به عنوان مثال آقای مارک زاکربرگ رییس فیسبوک  یا اوباما رییس جمهور سابق آمریکا برای این که به موارد مهم تری بپردازن و احساس کلافگی نکنن انتخاب های لباس هایشان را بسیار محدود کردن. در مصاحبه ای که از اوباما شده گفته که: “من فقط کت و شلوار خاکستری یا آبی می پوشم، سعی کردم انتخاب هایم را محدود کنم، نمی خواهم برای تصمیم گیری در مورد غذا یا لباس، وقت بگذارم چون تصمیم های مهمتری وجود دارد”

بنابراین باید یک بار دیگر خودمان را سروسامان بدهیم، باید تمرکزمون را حفظ کنیم. باید اول تکلیف خودمون را روشن کنیم با خودشناسی با کشف رسالت زندگی خودمون.

مطالعه کنید: کشف رسالت زندگی

البته نباید از همین نکات ساده ای که خدمت شما گفتم صرف نظر کنید. باید ترس های زندگیمون را بشناسیم و راه حل هایی براش پیدا کنید. نکته مهم دیگه این هست که باید از چیزهایی که لازم ندارید دل بکنید. فیلم هایی که ماه ها در تلفن همراه شماست و بلااستفاده است و یا تولید استرس می کنه را حذف کنید. لوازمی که نیاز ندارید را بفروشید یا به دیگران ببخشید.

نکته دیگه این هست که اغلب برای اتفاقاتی که در آینده قراره بیافته نگرانیم. شاید بارها این تجربه را داشتید ولی هیچ گاه اون اتفاقی که فکر می کردید بد هست نیافتاده. دلیلش هم اینه که طراحی مغز ما این هست که می خواهد از ما محافظت کنه می خواد به ما هشدار بده که خطری در راه است اما این بخش مغز که مغز قدیم نام داره هنوز مال زمان غارنشینی انسان هست که او را از شیر و پلنگ و خطرات احتمالی نجات می داد. الان دیگه شیر و پلنگ نیست اما مغز ما هنوز هم ما را از فردا می ترسونه. بنابراین با آموزش دیدن می تونیم ترسهامون را مدیریت کنیم. امیدوارم زندگی در زمان حال تجربه کنید و ازش لذت ببرین و همیشه بهترین خودتون باشید.

راستی، شما برای برای بودن در زمان حال چه تجربه ای دارید؟ همین الان چه تصمیمی دارید که در زمان حال باشید؟ نظرتون را با ما و دوستاتون به اشتراک بگذارید.

5 نظرات
  1. آویتا پارسا می گوید

    چرا من کلا قانع نمیشم:/

  2. آویتا پارسا می گوید

    من یه فیلمی دیدم واقعا برام سوال اومد ک هدف از آفرینش و زندگی چیه اما هرجا میخونم یا عشقه یا آرامشه یا تجربس اما دلیل اینا چیه من ب سوالای ریز هم توجه کردم ک چرا موجودات هم هستند اینا همه باعث زندگی میشن اما دلیل زندگی کردن چیه آرامش ؟ آرامشو داریم خب دلیلش چیه ک باید داشته باشیم چراا من واقعا نمیدونم دیگ هرطور از سوال زندگی چیست چرا افریده شدیم دوباره میرسم سر کلمه زندگی کردن واقعا برام سواله از هرکسی میپرسم جواب قانع کننده ایی نمیبینم میشه کمک کنین واقعا در گیرم

    1. علی اصغر رزم جو می گوید

      سلام آویتا
      توصیه می کنم مقاله زیر را کامل بخونید و بهش فکر کنید.
      هدف از زندگی چیست؟ چرا به دنیا آمده‌ایم؟

  3. محمد می گوید

    به نظرم در قدم اول باید یه برنامه کوتاه مدت و یک چشم انداز خوب و مثبت برای آیندمون داشته باشیم که به ما انگیزه کار و تلاش بده و آینده رو شیرین نشون بده تا مغز قبول کنه آینده سیاه و تاریک نیست و اونو انقدر برای خودمون تکرار کنیم که به باور قلبی ما تبدیل بشه چون تا به موضوعی باور قلبی نداشته باشیم نمی تونیم انجامش بدیم و بعد که مغز قبول کرد آینده بد نیست از زندگی در زمان حال لذت ببریم و اگر هدفی داریم برای اون اقدامات لازم رو انجام بدیم البته این موضوعاتی که گفتم برای خود من موثر بوده و برای گذشته هم اطلاعات و تجاربی دارم ولی چون می خوام زیاد صحبتم طولانی نباشه و در راستای این مقاله صحبت کرده باشم اون رو نگه میدارم تا در مقالات بعدی بگم.
    ضمنا با تشکر از مدیر سایت باید بگم این یکی از بهترین مقالاتی بود که توی این وبسایت خوندم.
    باتشکر فراوان از شما

    1. علی اصغر رزم جو می گوید

      تشکر از نظر شما
      تکرار باورهای مثبت بسیار سازنده است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.